ادبیات،شعر،عرفان ،زبان فارسی

ادبیات وزبان فارسی وگویشهای ایرانی باید زنده بمانند ،چون بالندگی هرکشوری به زبان آن کشور وابستگی دارد. حفظ زبان حفظ هویت ملی است.

ادبیات،شعر،عرفان ،زبان فارسی

ادبیات وزبان فارسی وگویشهای ایرانی باید زنده بمانند ،چون بالندگی هرکشوری به زبان آن کشور وابستگی دارد. حفظ زبان حفظ هویت ملی است.

صاحب این وبلاگ دکتراحمدرضانظری چروده عضوهیات علمی دانشگاه آزاد بادرجه استادیاری دررشته زبان وادبیات فارسی هستم.

آخرین نظرات

فرهنگ موضوعی تالشی به فارسی »

پاسخ به آقای علی عبدلی
« فرهنگ موضوعی تالشی به فارسی » در نقدِ
ابراهیم خادمی ارده (کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی)
فرهنگ موضوعی تالشی به فارسی، اثر مشترک اینجانب و دکتر محرم
رضایتی کیشه خاله در زمستان 1387 از طرف انتشارات دانشگاه گیلان
به زیور طبع آراسته و در اختیار دانش پژوهان قرار گرفته است. اقبال
متخصصان به این اثر پژوهشی چندان گسترده بوده که نسخه های آن
هم اکنون نایاب شده و ع نقریب به چاپ دوم خواهد رسید.
این کتاب اولین فرهنگ موضوعی به زبان فارسی است که به یکی
از زبان های ایرانی اختصاص دارد و در آن به واژ هها، اصطلاحات، ترکیبات
از زبان های حاشیة جنوب غربی دریای « تالش مرکزی » و تعابیر گویش
خزر پرداخته شده است. در این کتاب ابتدا مدخل ها، ذیل حدود چهل
موضوع کلی تنظیم، آوانویسی و معنی شده اند، سپس نمایة همة آنها به
صورت الفبایی با ذکر صفحه در پایان کتاب آمده است. از ویژگی های
این فرهنگ نامه، اختیار شیوة نو، ارائة نتایج واقعی و قابل اعتنا، کمیت
قابل توجه مواد، ضبط لغات اصیل و گردآوری آنها بر اساس تحقیقات
میدانی را م یتوان نام برد.
این کتاب در اصل یک طرح پژوهشی دوساله بود که در دانشگاه
گیلان به تصویب رسید، ولی عملاً اتمام آن پنج سال طول کشید..
تصویب پرو ژه های دانشگاهی بر اساس تشریفات قانونی و اداری خاصی
صورت می گیرد. مثلاً پروپوزال پروژه پس از طرح در شورای گروه، توسط
دو نفر صاحبنظر و متخصص در آن حوزه مورد ارزیابی قرار می گیرد،
سپس ابتدا در شورای پژوهشی دانشکده، و بعد در شورای پژوهشی
دانشگاه مطرح می شود و در صورت تصویب، به اطلاع مجری یا مجریان
می رسد. پس از اتمام پروژه نیز ضرورت دارد گزارش پایانی طرح به
تأیید دو نفر متخصص صاحبنظر برسد و یا حداقل یک مقالة علمی -
پژوهشی از آن استخراج شود و به چاپ برسد. طرحِ اتمام یافته نیز اگر
به کتاب تبدیل شود، لازم هاش ارزیابی مجدد توسط متخصصان امر و
طی مراحل قانونی است که طبعاً یک پروسة زمانبر است.
فرهنگ موضوعی تالشی به فارسی، با کوشش فراوان مؤلفان تمام
از برجسته ترین متخصصان « عالی » مراحل فوق را با موفقیت و اخذ امتیازِ
زبان شناسی و گوی ششناسی کشور سپری کرده، حتی یک مقالة مستخرج
به چاپ رسیده « گویش شناسی » از آن نیز در مجلة علمی- پژوهشیِ
است.
اخیراً آقای علی عبدلی، از شهروندان کلوریِ ساکن رضوانشهر، که
علاقة زیادی هم به مسائل قومی تات و تالش نشان م یدهد، در شمارة
صفحات ،« تالش » 41 ماهنامة سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی
نگاهی به فرهنگ موضوعی » 10-7 (چهار صفحه) مطالبی با عنوان
به چاپ رسانیده و دربارة اعتبار علمی این اثر تردید « تالشی به فارسی
جدی روا داشته است و دانشگاه گیلان را مورد نکوهش قرار داده که
آن مرکز علمی با داشتن اساتید (استادان) تالش و زبانشناسی مانند »
دکتر حمید حاج تپور و دکتر علی رفیعی و دیگران، چرا از حق نظارتی
بگذریم از اینکه جناب دکتر حاجت پور ؟« خود استفاده نکرده است
استاد دانشگاه گیلان نیستند، اتفاقاً جناب دکتر رفیعی، خود از جملة
ارزیابان این اثر پژوهشی بود هاند. ناگفته پیداست که مراد از جملة فوق،
است و آن !« دیگران » نه دکتر حاحت پور، و نه دکتر رفیعی، بلکه همان
دیگران، کسی نیست مگر خودِ جناب عبدلی!
نقد آثار علمی و ادبی در محیط دانشگاهی، نه صرفاً یک سنت
پسندیده و مطلوب، بلکه امری ضروری و اجتناب ناپذیر در فهم و ارزیابی
در مجموعه « نقد ادبی » ، آثار و سنجش اعتبار آنهاست. از همین روی
واحدهای آموزشی برخی رشته ها، از جمله ادبیات فارسی منظور
گردیده و بسیاری از مجلات علمی دانشگاهی، حتی غیردانشگاهی، در
زمینه و حوزة نقد فعالیت دارند و دامنة تأثیر سازندة آنها در ارتقای
سطح نگاه دانش پژوهان و روشنگری اندیشه ها بسیار جدی و تأثیرگذار
است. البته، نقد آثار علمی و ادبی تابع شرایط و آداب خاصی است که
بدون احراز آن، کسی نمی تواند وارد قلمرو نقد شود. از شرایط اولیة آن،
آگاهی منتقد از موضوع نقد و اشراف گسترده بر آن است تا خوانندگان،
بلکه مؤلفان و آفرینندگان، در خلال نقد از خرمن اطلاعات و تجارب
ارزشمند منتقد خوشه ها برچینند و بر دانش خود بیفزایند. شرط بعد،
سنجش اعتبار آثار و تعیین موارد ضعف و قوت آنها در چارچوب
قواعدی مقبول و به دور از حب و بغض است. به تعبیری دیگر، ترازوی
نقد باید کاملاً میزان و دقیق باشد تا خریدار علم و آگاهی، بر انصاف و
عرضة دقیق آن، اعتماد یابد و نَرَمد.
ای کاش نگاه عبدلی بر این کتاب، به جای نشر در مجلة عمومی که
طبعاً مخاطبان مشخصی دارد، در یک نشریة تخصصی و آکادمیک به
چاپ م یرسید تا از فواید و برکات آن، جامعة دانشگاهی بی بهره نباشند
« فرهنگ موضوعی تالشی به فارسی » و احساس غَبن نکنند. به ویژه آنکه
خود یک اثر دانشگاهی است و توسط انتشارات دانشگاه گیلان به طبع
رسیده است. اتفاقاً چند مجلة تخصصی در حوزة گوی ششناسی فعالیت
زبان » مجلة ،« گویش شناسی » مجلة ،« زبانشناسی » دارند. ازجمله، مجلة
خوشبختانه دانشگاه گیلان نیز مجلة علمی- پژوهشی .« و زبانشناسی
دارد و از چاپ مقالات تخصصی در این زمینه استقبال « ادب پژوهی »
می کند. لازم است به اطلاع خوانندگان گرامی برسانم که نشریات
علمی- پژوهشی، توسط هیأت تحریریه، مرکب از 7 تا 14 عضو هیأت
علمی با سوابق پژوهشی بسیار بالا اداره می شود و در رأس آنها سردبیر
قرار دارد. اینگونه مجلات، برخلاف ماهنامه های سیاسی و ... مقالات را
پس از احراز صلاحیت و ارزیابی دقیق علمی به چاپ م یرسانند.
از سن تهای نیکوی مرکز پژوهشی گیلا ن شناسی دانشگاه گیلان،
برگزاری میزگردهای نقد و بررسی کتاب است که گهگاه با دعوت از
مؤلفان، منتقدان و متخصصان امر و با حضور استادان و دانشجویان
تألیف محمود « دستور زبان گیلکی » علاقه مند برگزار می گردد. کتاب
تألیف مسعود پورهادی، از جمله « گویش گیلکی رشت » بخشی زاد، و
آثاری بودند که با حضور مؤلفان یا ناشران مورد نقد و بررسی قرار
گرفتند. بنده و دکتر رضایتی خوشحال خواهیم شد که جناب عبدلی در
اعلام آمادگی کنند تا با حضور ایشان و دعوت از « ماهنامه » همین
فرهنگ موضوعی تالشی » متخصصان گویش شناسی، جلسة نقد و بررسی
در دانشگاه گیلان برگزار شود تا جامعة دانشگاهی بتواند از « به فارسی
اطلاعات، دستاوردها و نقدهای علمی ایشان در حوزة تالش شناسی
بیشتر برخوردار شود.
فرهنگ موضوعی تالشی به » اکنون برگردیم به نقد آقای عبدلی از
و پرتوی از نگاه نقادانة وی را در خلال مقاله اش به تماشا « فارسی
بنشینیم و دامنی گُل پر کنیم هدیة اصحاب را. اولین مسأله ای که در
نقدِ عبرت آموز جناب عبدلی آموزنده است، ترازوی نامیزان است! به قول
دارد. « پارسنگ » تالشها ترازوی نقد این بزرگوار، از همان ابتدا
فرهنگ موضوعی تالشی به » ابتدا مسأله هایی را که جناب عبدلی در
یافته اند، به اختصار مطرح می کنم، سپس نظر خود را در پی آن « فارسی
می آورم:
مسألة 1 (آوانگاری نادرست و ناقص): برای شماری از صام تها دو نشانة
آوایی آمده، اما دربارة آنها توضیحی داده نشده است تا مشخص شود که
بین آنها چه تفاوت آوایی و معنایی! وجود دارد. شاهدهایی که در این
مورد ارائه شد هاند، به زبان روسی است! حال آنکه رو سها خود در این
گونه تحقیقات از آوانگاری لاتین و بی نالمللی استفاده م یکنند! ضمناً
این آواها تاکنون در هیچ منبع و نوشت های دیده نشده و هیچیک از
پژوهشگران تالشی اعم از غربی، روسی و ایرانی به آن اشاره نکرد هاند
مگر پرفسور ریس که گفته م یشود به موردی از همخوان نرم در گویش
خاصی از زبان تالشی اشاره داشته، البته، نه بدان معنی که در فرهنگ
و هم « همخوانهای جفتی » موضوعی پنداشته شده است. /’/ هم نشانة
آمده است. به این ترتیب با رمل و اُسطُرلاب نیز « نرمی آوا » نشانة
نم یتوان کشف کرد که در آوانگاری مدخلهای کتاب، در کجا این نشانه
به معنی تفاوت همخوانهای جفتی است و در کجا به معنی نرمی آوا؟
انگلیسی به about اصلاً منظور از نرمی آوا چیست؟ ضمناً با آوردن
ارزش ، /ə/ جای شاهدهای رسا و متنوع تالشی یا فارسی برای واکة
آوایی شناخته شدة آن را در ابهام قرار داد هاند! در بخش واک هها شماری
در اُردک) را نم یشناسند. بعلاوه، از ) o از آواهای موجود تالشی، چون
یاد کرد هاند که این نشان ههای مرکب ue ، ua ، ây ، ay ، əy آواهایی به نام
تاکنون از سوی هیچ زبانشناس و محقق خبر های مورد استفاده قرار
توسط منتقد شناسایی (ue ، ua) نگرفته است. سالها پیش این واک هها
شده و در فرهنگ تطبیقی با استفاده از الفبای اوستایی نشان ههایی
برای آنها ارائه شده است.
سطر 10 آمده ،« فرهنگ موضوعی تالشی » جواب: در صفحة ح، مقدمة
به قلم یکی از مؤلفان حاضر « زبان تالشی »[ از آنجا که [کتاب » : است
(دکتر رضایتی) اخیراً از طرف انتشارات فرهنگ ایلیا... به طبع رسیده، و
در آن اهم مسائل زبانی تالش مرکزی در حوزه های آوایی، صرفی و
نحوی تحقیق شده است، لذا از تکرار مطالب آن در اینجا اجتناب شده
بنابر این، سؤال منتقد محترم، دربارة هویت صامتهای نرم هیچ .« است
«! همخوانهای جفتی » نه « فرهنگ موضوعی تالشی » وجهی ندارد. در
آمده و نه نشان های برای آنها وضع گردیده است. این تعبیر برساختة
مختصة کامی شدگی (نرم شدگی) از افراشته شدن بخش » . منتقد است
پیشین زبان به سوی کام در صامتهایی که جایگاه تولیدشان کام نباشد،
حال اگر منتقد محترم .«( حاصل می شود (حق شناس: آواشناسی، ص 113
معنی این سخن را در نمی یابد، گناهش بر گردن مؤلفان نیست. البته،
حق هم دارد زیرا مسائل آواشناسی بدون آموزش و کمک معلم، بر
نوآموزان سخت و پیچیده است. بنابر این، نیاز به رمل و اُسطُرلاب نیست،
هر صامتی با نشانة /’/ بیاید، صامت نرم (کامی شده) است. اما سؤال
منتقد محترم مبنی بر اینکه صامتِ نرم در برابر معادلِ سخت خود چه
تفاوت معنایی دارد، نشان می دهد که ایشان متأسفانه با مقدمات
آواشناسی بیگانه است! زیرا اصلاً آواها معنی دار نیستند تا تفاوت آنها بر
اساس معنی مشخص شود!
استفاده از شاهدهای روسی برای صامت های نرم بدان سبب بوده
است که اصولاً زبان های اسلاوی، مثلاً زبان روسی، از نظر وجودِ آواهای
نرم در بین زبانشناسان کاملاً شناخته شده اند. بنابر این، هویت آوایی و
واجی این صامت ها با شاهدهای شناخته شدة جهانی بهتر مشخص
نیز متأسفانه بر منتقد محترم کاملاً پوشیده /ə/ می شود. هویت آوایی
است و برخلاف دانشِ آواشناختیِ او، در زبان فارسی هیچ شاهدی برای
ایشان، این مصوت به صورتِ « فرهنگ تطبیقیِ » آن وجود ندارد! البته، در
نشان داده شده است! بنابر این، آوردن شاهد روسی و احیاناً انگلیسی /e/
برای برخی از آواهای تالشی، اولاً به خاطر عدمِ وجودِ آن آواها در زبان
یک اثر دانشگاهی است و « فرهنگ موضوعی تالشی » فارسی است، ثانیاً
مخاطبان آن، صرفاً گویشورانِ تالشی زبان نیستند، بلکه در نگارشِ آن،
انتظارات علاقه مندان و زبانشناسان غیرگویشور نیز مدنظر قرار گرفته
است. اگر مشکل منتقد محترم ذکر شاهدهای تالشی برای این آواهاست،
می تواند در متن کتاب صدها نمونه بیابد.
علاوه بر پرفسور ریس و دکتر رضایتی، آقای فرزاد بختیاری نیز در
بدون آنکه به صامت های نرم « نشانه های جمع در زبان تالشی » مقالة
اشاره کند، دربارة صام تهای دوگانه و تمایز آنها در زبان تالشی بحث
در o کرده است (بهار تالش، شمارة 3، ص 22 ). دربارة عدم وجود صامت
دکتر رضایتی (ص 28 )، منتقد محترم « زبان تالشی » تالشی، علاوه بر
دستگاه واجی » می تواند به مقالة دکتر مهرداد نغزگوی کهن، با عنوان
« گویش تالشی و کاربرد آن در تحلیل بعضی خصوصیات فارسی جدید
(مجلة زبانشناسی: ش 39 ، ص 41 )، و پایان نامة کارشناسی ارشدِ خانم
،ây ،ay ،əy شهین سن گتجن مراجعه کند. دربارة آواهای مرکب
می تواند علاوه بر دکتر رضایتی (همان، ص 28 )، به دکتر نغزگوی کهن
علاوه بر دکتر (ue ،ua) (همان، ص 42 )، و دربارة دو مصوت دیگر
، دکتر رفیعی (ص 123 « لغت نامة تالشی » رضایتی (همان، ص 28 )، به
مراجعه فرماید. بنابر این، نیازی (xue و xua س 12 و 15 ، واژه های
نیست با استفاده از الفبای عهد دقیانوسی و اوستایی! برای آنها نشانه
وضع کند. مگر سایر نشانه های آوایی منتقد محترم اوستایی است؟!
مسألة 2 (ساختن لغت با وندها): از کهنترین فرهنگنام هها گرفته تا
معاصران، هرگز دیده نشده که مؤلفی صدها و هزاران لغت و مصدر و
اصطلاح را ثبت نماید، سپس با افزودن پیشوندها، پسوندها، افعال، و
قیدها به آن مدخ لها لغات و مداخل جدیدی بسازد. اگر شادروان معین
از چنین شیو های استفاده م یکرد، فرهنگ فارسی شش جلدی ایشان،
شاید به شانزده جلد م یرسید. مؤلفان محترمِ فرهنگ موضوعی با افزودن
هر ، âra و a فارسی، پیشوندهای « نا » معادل پیشوند ، ana پیشوند نفی
، vi ، â ، pe ، ji) فارسی، و پنج پیشوند مصدری تالشی « نده » دو معادل
که نسبت مکانی را j فارسی، و پسوند « نی » معادل ، nin و پسوند (da
م یرساند، چند هزار مدخل جدید ساخت هاند! ضمناً مؤلفان با ترکیب
کلمات با واژ ههای دیگر صدها مدخل ترکیبی ساخت هاند!
جواب: واژه ها از نظر ساختمان بر سه نوع اند: ساده، مشتق، و مرکب.
الگوی ساختِ واژه ها در کتا بهای دبیرستان و احتمالاً راهنمایی آمده
است. منتقد محترم بی آنکه به حریم آگاهی های دانش آموزی راه یابد،
وجود واژه های مشتق و مرکب را در حوزة فرهنگ های قدیم و جدید انکار
کرده، و ورود آنها را به قلمرو فرهنگنامه ها از مصادیق بارز واژه سازی
علاوه بر ،«... فرهنگ تطبیقی » تلقی کرده است! اما خودشان در کتاب
صدها واژة مشتق و مرکب، صیغه های فعل ها را نیز مدخل قرار داده
می دانم، ص 293 ) و ... ) zânəm ،( می گویم، ص 302 ) vâjəm: است! مثل
شادروان دهخدا و معین هزاران لغت با پیشوندها و پسوندهای اشتقاقی،
و ... ساخته اند. « بی » ،« گر » ،« نده » ،« نا » ، نسبت « ی» ، از جمله
مسألة 3 (واژه های دخیل): برخلافِ نظرِ مؤلفان در مقدمة کتاب، تقریباً
هیچ صفح های از کتاب خالی از واژ ههای عربی، فارسی، ترکی، نیست.
مانند: قاب، الآن، کبریت، فن، پالتو، صندوق، کیلو، سیبشکه، میلیون،
صنوبر، قابلمه، قلدر، قاطر، قبر، قبراق، مطرب، غضب، بشقاب، قدا، عطر،
عسل، صلا، طناز، قال، حرص، حشم، غنیم، بوز، اَکین و...
جواب: در مقدمة کتاب آمده است: در این اثر، جز در موارد اندک و
ضروری، اغلب، واژه های اصیل مطمحِ نظر بوده اند. هرچند، برخی
واژه های مشترک با تحول آوایی و معناییِ درخور، و در مواردی، واژه های
مشترک بدون ویژگی خاص نیز به ملاحظاتی ضبط شده اند (صفحة ز،
24 ). شگفت آنکه منتقد، به جای آوردن مدخ لها و صورت - سطر 22
معنی فارسی آنها را آورده ،(« بشقاب » تا « قاب ») آوانوشتِ 18 کلمة اول
کلمات بالا بدین صورت « فرهنگ موضوعی » است! به تعبیری دیگر، در
به « قلدر » : ضبط نشده اند! بلکه ضبط آنها با تحولِ آوایی است. مثلاً
،(kirbit) « کیربیت » به صورت « کبریت » ،(qudur) « قودور » صورت
و ... آمده است! ضمن آنکه (mut’r’uf) « موطروف » به صورت « مطرب »
،asal ،atr . حکم الهی، مجازاً بلا) است ) qazâ صورتِ تحول یافتة qadâ
نیز به صورت ساده مدخل قرار نگرفته اند! hərs و qâl ،t’an’âz ،salâ
گلة گوسفند) در زبان تالشی محدویت معنایی پیدا کرده است. ) hašam
بسیار سرد) در تالشی برخلاف اصلِ عربی و ) buz دشمن) و ) qanim
محصول) که بدون هیچ ) akin ترکیِ آنها، تحول معنایی یافته است، جز
تحولی در تالشی به کار م یرود. آری وقتی شاهین ترازوی نقد از همان
ابتدا کج باشد، منتقد م یتواند حتی مدخل ها را تحریف و جابجا کند و
نتیجة دل خواه بگیرد!
مسألة 4 (مدخلها با معانی نادرست): آقایان دکتر رضایتی و خادمی، هر
دو تالش و تالشی زبان، و دارای تحصیلات عالی ه هستند. چه اتفاقی
افتاده است که با وجود منابع معتبری مانند تالشی نامه، زبان تالشی
گویش خوشابر، و فرهنگ تطبیقی تالشی، تاتی و آذری، واژ هها را
اینگونه نادرست معنی کرد هاند! مثلاً:
شیشَه گولَه: لیوان شیش های (غلط)، کوزة بلوری (درست)
سرَ هکوره: شقیقه (غلط)، یاد کردن در غیاب (درست)
کَفَل: میان دو کتف (غلط)، کپل (درست)
گَل: ران، گام (غلط)، حد فاصل بین دو پا (درست)
خَلا: پارچة متقالی (غلط)، لباس (درست)
کیشتی: کمر، کمربند (غلط)، شالی که بر کمر م یبندند (درست)
گاز: دندان پیشین (غلط)، دندان (درست)
ایسب یروشون: سپیده دم (غلط)، سفید و روشن (درست)
بوروم: نردبان بلند (غلط)، نوعی درفش مکعب مزین (درست)
آسرَنْگستِه: خشم گرفتن، عاشق شدن (غلط)، حاشا کردن (درست)
مو: پرِ ماکیان (غلط)، مو (درست)
اَورشم: پارچة ابریشم (غلط)، ابریشم (درست)
بوکلَه: پوزه، دهان کوچک (غلط)، برجستگی گونه (درست)
شالَه درزن: سوزن جوا لدوز (غلط)، سوزن لحاف دوزی (درست)
پوست: خیک مخصوص پنیر و ... (غلط)، پوست (درست)
دالَ هوون: کُلْفَت (غلط)، ینگه (درست)
غلتاندن (غلط)، جوشاندن (درست) : gəl’âvnəste گلاونستِه
.«( پِدار: ستون تقویتی (غلط)، وز نکن (درست
جواب: اولاً، کدامیک از این لغات در تالش ینامه و زبان تالشی گویش
خوشابر آمده است؟ من که نیافتم! ثانیاً تالش ینامه مربوط به تالشی
سیاهمزگی است نه تالشی مرکزی! زبان تالشی گویش خوشابر هم
ضمن آنکه به خوشابر تعلق دارد، دستور نامه است نه فرهنگنامه! می ماند
علی عبدلی و فرهنگ تطبیق ا یش که آن هم، علاوه بر ضبط و آوانوشت
نادرست واژه ها، از نظر کمیت مدخل ها به هیچ وجه قابل مقایسه با
نیست. معانی پیشنهادی منتقد « فرهنگ موضوعی تالشی به فارسی »
محترم را تعمداً اینجا آورده ام تا خوانندگان فاضل تالش مرکزی دریابند
با حدود هفت هزار مدخل، « فرهنگ موضوعی تالشی » که غلط های معنایی
از نظر کمی و کیفی تا چه اندازه است! چنانکه پیداست، منتقد محترم
از دقایق و ظرایف معانی واژ ههای تالشی آگاهی چندانی ندارد و ایشان
دوزبانه است و سعی دارد مقولات معنایی تاتی کلوری (زبان اولیه) را بر
زبان تالشی تحمیل کند.
مسألة 5 (مدخلهای جعلی و مبهم): منظور از مدخ لهای جعلی کلماتی
هستند که یا ساختگی و ترجم ها یاند و یا محرَّف و ناقص، و به صورتی
که ثبت شد هاند، اصالت از تالشی نم یگیرند. چند نمونه: پِنجاوی سپِنج،
موچ هکوتوم (پش هبند)، آخْتاو، انگشتَ هصدا (بشکَن)، پیشاو (ادرار)،
خرد ندون (رحم)، ژِره (گاو نوبالغ ماده)، اَد بخونه (توالت)، جِزنامه
(جهیزنامه)، شَوسوج هچرا (چراغ خواب) و ...
جواب: در برابر این همه نکته بینی و عظمت علمی چاره تسلیم و ادب
تمکین است! ای کاش ساکنان تالش مرکزی متوجه واژ هسازی ما نشوند.
خودمانیم بیشتر این جعلیات کار دکتر رضایتی است. اینها را مخفیانه
اضافه کرده و در محلش هم آنها را ترویج داده است! به قرار مسموع،
این واژه ها در مناطق تالش مرکزی در حال پیشروی است!
مسألة 6 (ثبت مختلف واژه ها): شماری از مدخ لهای کتاب مذکور،
واژ ههایی هستند که به صور تهای متفاوت، ولی با یک معنی ضبط
شد هاند و معلوم نیست که در بین صور تهای مختلف، کدامیک اصیل
است و کدامیک جعلی یا دخیل. البته، در بین این رشته مدخ لهای
مختلفِ ه ممعنی، تنها یک مورد م یتواند درست باشد. از این گروه
مدخ لهای زیر قابل ذکر است:
زیتَه، نسبر: سار
زیزا، سینَ هسورو: سینه سرخ
سرَه کوره، گیجنْگا: شقیقه
چکوزن، کلاسنگ: فلاخن
پیشاو، چامین: ادرار
دپا، وشَن: بوران
جواب: البته، پنج واژة دیگر را برای اجتناب از اطالة کلام حذف کردم.
عبارت بالا نشان می دهد که منتقد محترم زبانشناس، حتی نام و
را نشنیده است. تمام کلمات بالا در حوزة مترادفات « مترادفات » مصداق
جای می گیرند. در هر زبانی ممکن است یک معنی به چند صورت
لفظی بیاید و این بدان معنی نیست که ضرورتاً یک شکلِ آن اصیل
است و بقیه جعلی یا دخیل. نمونه های مترادفات در زبان فارسی و
گویش ها بسیار زیاد است و در فرهنگنام هها جمع آوری شده است. با
حذف مترادفات از فرهنگ ها، بخش عظیمی از پیکره و توانایی زبا نها
نیز طبعاً « فرهنگ موضوعی تالشی به فارسی » نادیده گرفته م یشود. در
ده ها مدخل مترادف وجود دارد. از طرفی، با این نگاهِ منتقد، کلیة
فرهنگنامه های قدیم و جدید در معرض اتهام و اشکال اساسی قرار
می گیرند!
مسألة 7 (واژه تراشی): در کتاب مذکور، مدخ لهایی به چشم م یخورد
که غیرواقعی و ساختگی است و برای تال شها م یتواند مایة طنز و شوخی
شود. مانند:
پِتارچی: دزد
خوئَ هپا: خو کبان
دار ویرَکو: آنکه میوة درختان را با چوب م یریزد
کَه اَساز: سازندة خانه، بنا
لَتَه تاش: تراشندة لَت چوبی
سوسه: فردا
صبا: فردا
صب هسر: هنگام صبح
صب: صبح
کوتوم هخسی: هنگام کوتا مخوابی
نَی نهار: قبل از ظهر
سال دانزَه ما: دوازده ماه سال، تمامِ سال
جواب: منتقد محترم در این بخش مجموعاً 28 واژه نقل کرده است که
برای اجتناب از تطویل، به نقل 12 واژه بسنده کردم که مشت نمونة
خروار است. البته، این واژه ها را می توانست ذیل شمارة پنج هم قرار
دهد. جواب این اشکال در ذیل مسألة شمارة 5 آمده است.
مسألة 8 (مسئلة ناشی از اختلاف لهجه): در سراسر کتاب مصدرهای
فراوانی به چشم م یخورد که به علت اختلافِ پسوند، دو بار به یک
معنی ثبت شد هاند. مثل: تاجنستِه و تاجنیِه (تاختن)، آذونستِه و آذْنیِه
(شناختن)، گاردنستِه و گاردنیِه (گرداندن)، چاکْنستِه و چاکْنیِه (شکستن).
در این بخش، ارائة مدخ لهای جعلی و معانی نادرست به اوج خود
م یرسد. حال این سؤال پیش م یآید که نقش دانشگاه گیلان که صاحب
پروژه و تألیف و ناشر این اثر است، چه بوده؟ چرا از حق نظارتی خود
استفاده نکرده است؟ آیا واقعاً معانیِ مصدرهای زیر را دیده و چاپ کرده
است؟:
خرد کردن چیزهای سخت با دندان : vikulčunuste ویکولْچونوستِه
با هم گریستن، ه منوایی در گریه : dabraməste دبرَمستِه
رها کردن :dahašte دهشْتِه
ریده شدن : damiziste دمیزیستِه
خفه کردن :âtâlsənəste آتالْسنستِه
مخلوط کردن : âmite آمیتِه
فرو نهادن : vihašte ویهشْتِه
نگریستن : âdešte آدِشْتِه
خواباندن : âxsâvnəste آخْساونستِه
برکشیده شدن :barekiste برِکیستِه
پیچ دادن : jixaltâvnəste جیخَلتاونستِه
کوتاه شدن :pepâjiste پِپاجیستِه
خوش بودن : xaš be خَش بِه
جواب: در زبان فارسی نیز ممکن است یک مصدر به چند صورت بیاید.
مثلاً: زادن/ زاییدن، کوفتن/ کوبیدن، رِشتن/ ریسیدن، سودن/ ساییدن،
گَشتن/ گَزیدن، خَستن/ خَلیدن، باختن/ بازیدن، آزاردن/ آزردن، آژَدن/
بررسی ساختمان فعلهای » آزدن و ... (برای نمونه های بیشتر، نک: مقالة
.( از دکتر رضایتی، مجلة دستور، ش 4 « ساده در آثار منثور زبان فارسی
آیا این مصدرها را فرهنگنامه های فارسی ضبط نکرده اند؟ بعلاوه، حدود
را مصدرهای ساده، « فرهنگ موضوعی تالشی » 800 مدخل از مجموعة
پیشوندی و ترکیبی تشکیل م یدهند. جناب منتقدِ تیزبین، از این
مجموعة فراخ، فقط 13 مصدر یافته و به قول خودش آنها را در اوج
نادرستی و جعل دانسته است! البته، چند صفت را نیز در شمار مصدرها
آورده است. مثل: دگَتَه (درانداخته)، دوشْتَه (در جهیده)، هَفْچیر (مؤفق،
حریف)، ویدرنْگ اَژَن (ناخن زننده)، آمرْده (بی حس شده) و ... احتمالاً
تفاوتی ندارد! دربارة « مصدر » با « صفت » در قاموس علمیِ منتقدِ محترم
جعل این مصدرها و معنی درست و اَحیاناً نادرست آنها، طبعاً اهل زبان
باید نظر دهند. مؤلفان خود از گویشوران تالش یزبان هستند و طبعاً
آگاهی های زبانی آنها از زبان مادری خود، اگر از جناب عبدلی کلوری
بالاتر نباشد، قطعاً کمتر نیست.
مسألة 9 (مداخل نکوهیده): در فرهنگ موضوعی تالشی به فارسی، به
ویژه در بخش کنایات، واژ هها، عبارات و جملاتی آمده است که خواننده
گاه مجبور است از شرم چشم خود را بسته به صفح های دیگر برود. عذر
نگارنده را بپذیرید که نم یتواند از شرم و حیا مواردی از آن را نقل کند!
جواب: البته، این امر از کمال نجابت و ادب منتقد حکایت می کند و
جای تقدیر و تشویق دارد. بعلاوه، نشان م یدهد که جناب عبدلی از
زمان تألیف فرهنگ تاتی و تالشی تا امروز از نظر شرم و حیا پیشرفت
قابل قبولی کرده است! برای مشاهدة واژه های شرمناک در فرهنگ تاتی
و تالشی، خوانندگان م یتوانند در ذیلِ ک، مواردی از آن را بیابند
(متأسفانه کتابِ موصوف، شمارة صفحه ندارد). البته، بنده مصادیقِ
نیافتم. « فرهنگ موضوعی تالشی » چنان وصفی را که قابلِ ذکر نباشد، در
ای کاش به صفحه و سطر نشانی آنها را م یدادند. وانگهی، فرهنگ نامه ها
کتاب های آموزشی نیستند، بنابر این، در تدوین آنها حساسیت در ضبط
نیز آمده « جملاتی » واژه ها و اصطلاحات وجهی ندارد. اما، فرمودند
« عبارت » است. بنده که نیافتم. احتمالاً از نظر جناب عبدلی فرقی بین
نیست! « جمله » و
فرهنگ موضوعی تالشی به » مسألة 10 (آشفتگی در تنظیم): در
دقت کافی در دست هبندی و تنظیم مدخ لها به عمل نیامده « فارسی
است. البته، به نظرِ نگارنده، برای خرد هزبا نها و گوی شها اصلاً فرهنگ
موضوعی لازم نیست. ضرورت داشت این دو محقق محترم در اندیشة
گردآوریِ موادِ تالشیِ ثبت نشدة تالشی بر م یآمدند نه نشر دادنِ موادِ
منتشر شدة دیگران با قالب جدید و شیو های ناروا و نادرست. مواردی از
آشفتگی در تنظیم:
آسیاب، لیوان، خیک، الیاف درختی، عصا، دف، سرنا، با انواع بشقابها،
آمده است! « ابزار آلات » چرخ ن خریسی و ... در بخش
آ بدزد، بار بازکننده، گل روان و نرم، آب گ لآلود، جوراب، کوه، پوچ،
اصطلاحات » فروشندة شالی و برنج، خریدار شالی و برنج در ذیل
!« کشاورزی
جواب: تنظیم موضوعی فرهن گها با هر سلیقه و ملاحظ های که باشد،
عملاً کار ساد های نیست؛ مثلاً یک واژه ممکن است ذیلِ چند مدخلِ
اصلی قرار بگیرد، از طرف دیگر، واژه هایی هم وجود دارند که به آسانی
ذیلِ یک موضوعِ کلی واقع نمی شوند، مگر آنکه موضوعات بسیار خُرد
شوند. تنظیم فرهنگ نامه ها بر اساسِ موضوع آنها، از منظر مطالعات
زبانشناختی، جامع هشناختی، فرهنگی و... ارزش فراوانی دارد؛ زیرا به
محققان امکان می دهد تا به راحتی ذیل موضوعات مختلف، واژه ها و
اصطلاحات مربوط به آن را بیابند. از طرفی، کمیتِ واژ ه های هر زبانی را
در حوزه های مختلفِ اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی دقیقاً نشان م یدهد و
اَحیاناً مواردِ ضعف و قوت آنها را منعکس می نماید. برخلافِ نظر منتقد
محترم، شکل و قالب ارائة آثار پژوهشی، و برخورداری از ساختار
منسجم، در اعتبار و ارزش علمی آنها تأثیر جدی دارد و آن را از کارهای
همجنس متمایز م یکند. مهم نیست که جناب عبدلی آن را بپسندد یا
علاوه بر شیوة تنظیم، کیفیتِ « فرهنگ موضوعی تالشی به فارسی » . نه
ضبط، و معانیِ دقیق، از نظر کمیتِ مواد و پیکرة واژگانی نیز با برخی
فرهنگ نامه های تالشی (مثلاً فرهنگ تطبیقیِ عبدلی) قابل مقایسه
نیست که با حجمِ تصنعی بسیار بالا، کمتر از 3000 واژة تالشی دارد. در
این اثر، به رغمِ حجمِ محدود ( 280 صفحه)، قریب به 7000 مدخل
آمده است که موارد تکراری آن کمتر از ده درصد است.
را برشمرده و « آشفتگی در تنظیم » ناقد محترم دو مورد از مصادیق
نمونه هایی هم آورده است. مشخص نیست غرض او از آشفتگی چیست؟
« اصطلاحاتِ کشاورزی » می بایست به « ابزار آلات » آیا واژه های مربوط به
منتقل م یشد و یا برعکس؟ گاه با حذفِ مدخل و یا معنی، به زعم خود
می خواهد آشفتگی در تنظیم را نشان بدهد. مثلاً در ذیل اصطلاحات
جورابی که زنان هنگام نشا یا وجین، ساق پا را با ) « پاگورِوِه »، کشاورزی
« کو » نقل کرده است و یا « جوراب » آن می پوشانند) آمده، ولی ایشان
(پشته ای از دانة گندم بعد از خرمن که از کاه پاک نشده باشد)، و
دانة پوک یا تلقیح نشدة برنج) را بدون معنی آورده تا در نزد ) « پوچ »
مخاطبان، در تناسبِ معنی آن با موضوع تردید ایجاد کند. ضمن آنکه
خریدار شالی و ) « برْز اَخر » فروشندة شالی و برنج) و ) « برْز اَخْرَش »
افزوده است؛ هر دو در « اصطلاحاتِ کشاورزی » برنج) را به دروغ ذیلِ
آمده اند! آیا اختیار چنین شیوه ای در بررسی آثار، نقد « پیشه ها » بخش
است یا حیله گری؟
مسألة 11 (درک نادرست از کنایه): در بخش کنایات نیز اشکالات
فراوانی به چشم م یخورد که عمد هترین آنها ثبت واژ هها و مصدرهای
فراوان به عنوان کنایه و ارائة معنیِ نادرست از آنهاست. طبق نظر دکتر
پورنامداریان کنایه ضدِ صریح است؛ اما آنها، کلمات زیر را که هیچ معنیِ
غیرصریحی ندارند، کنایه به حساب آورد هاند. مانند: آوه را (راهِ آب)، ینْد
ژِه (هم زدن)، سوتِه (سوختن)، پِختِه (دنبال کردن)، پایمال آبِه (پایمال
شدن)، چرا (چراغ)، چشْتِه (چشیدن)، خَنْدِه (خواندن)، زله (زالو)، ماره
گو (مدفوع موش) و ...
بعلاوه، در مواردی نیز در معنی صریح یا غیرصریح اشتباه کرد هاند.
مثلاً:
1) وشْتِه: نجات یافتن (درست: جهیدن، پرش نمودن)
2) گَف اَمس: ساد هلوح و خو شباور (درست: شنوندة سخن، حرف شنو)
3) گَف: حرف ناروا (درست: سخن، حرف)
4) سرْ آگْنستِه: سر فرود آمدن (درست: دریافتن، متوجه شدن)
5) پِتارستِه: برکشیدن، بالا آوردن (درست: غارت کردن)
6) کَه سرَه پا: سرپاسبان خانه (درست: اصطلاحی است به معنی کدبانو)
جواب: سخن استاد پورنامداریان کاملاً درست است. اتفاقاً اینجانب و
دکتر رضایتی، هر دو، از پروردگان مکتب استادیم و سال ها از خرمن علم
و « علم بیان » و ادب ایشان بهره مند بوده ایم. ولی این تعریفِ کنایه، در
مطرح است. در اصطلاح و عرف فرهنگ نویسان، کنایه « اهلِ لغت » نزد
به معانی مجازی و غیرحقیقی کلمات، ترکیبات و عبارات هم اطلاق
می شود. بنابر این، در ذیلِ آن، بسیاری از واژ هها، اصطلاحات و تعبیرات
با معانی مجازی و استعاری هم می توانند جای بگیرند. برای نمونه
دکتر انوری قابل « فرهنگ کنایاتِ » دکتر ثروت و « فرهنگ کنایاتِ »
ذکرند. ناقد محترم بدون آگاهی از این ملاحظات و دقایق، حکم کلی
علِمت شَیئاً و غابت عنْک » : صادر فرموده است! چه خوش گفته اند
یک چیز دانستی اما چیزهای زیادی از تو پنهان ماند) و ) « الْاَشْیاء
دانشِ ) Little knowledge is dangerous : انگلیسی ها می گویند
اندک خطرناک است).
ابتدا « فرهنگ موضوعی تالشی به فارسی » در بخش کنایاتِ
معانیِ حقیقی، سپس معانی کنایی آمد هاند. به تعبیری دیگر، هر مدخل،
حداقل دو معنی دارد که معنیِ اول حقیقی، و معنیِ دوم کنایی است.
منتقد محترم، در نقل نمون هها، اغلب با حذف یک معنی، و جابجایی
کلمات، سعی در مخدوش کردن معانی آنها نموده است. مثلاً، در
مثال های دستة اول، تمام معانیِ کناییِ واژه ها را حذف کرده است! در
مثال های دستة دوم نیز، معنی اصلیِ مثالِ 1 (جهیدن)، مثالِ 2 (حرف شنو)،
و مثالِ 3 (سخن)، و همچنین معنیِ کناییِ مثالِ 4 (متوجه شدن)، مثالِ 5
آمده « فرهنگ موضوعی تالشی » (غارت کردن)، و مثالِ 6 (زن) عیناً در
است، ولی ناقد منصف، عمداً آنها را از ترازوی نقد خود به دور انداخته،
سپس همان معانیِ حذف کرده را به عنوان معنیِ درست به مؤلفان
پیشنهاد کرده است!! غافل از اینکه وجدان های بیدار و آگاه، با مراجعه
به اصل کتاب، سره از ناسره تشخیص می دهند و مکر و فریب ره به
جایی نم یبرد.
جناب عبدلی در پایان اظهار فروتنی نموده و افزوده است که به
لحاظ ضعف بضاعت علمی و برخی معذورات نتوانسته است اشکالات
کتاب را بیش از این مطرح نماید و در نهایت، ناشر را بیش از مؤلفان
سزاوار گله و انتقاد دانسته است!
در فرهنگ نامه ها معمولاً کلیة واژه ها، اعم از اصیل، دخیل، جعلی،
حقیقی، مجازی، مترادف، متشابه، ساده، مشتق و مرکب را ثبت می کنند
تا پژوهشگران بر اساس آن بتوانند امکانات و ویژگی های هر زبانی را
دقیقتر بررسی کنند، ولی جناب عبدلی توجه به این مسائل را از نقاط
ضعف آنها می داند. بنابر این، نقد ایشان، نه تنها برای مؤلفان و پژوهشگران
مسأله آموز نیست، بلکه برای مبتدیان، گمراه کننده نیز هست. تنها فایدة
این نقد آن بود که خوانندگان محترم با دانشِ اندکِ منتقد محترم در
امر زبانشناسی و فرهن گنویسی بیشتر و بهتر آشنا شدند.
تمام آنچه را که جناب عبدلی به عنوان اشکال برشمردند، اتفاقاً از
است و وجه ممیز آن از « فرهنگ موضوعی تالشی به فارسی » نقاط قوت
دیگر آثار مشابه. منتقد محترم نادانسته در تبلیغ سجایا و فواید آن
کوشیده است. البته، هر اثر پژوهشی و علمی، در جنب فواید و ارزش های
خود، ممکن است اشکالاتی نیز داشته باشد و طبعاً اثر حاضر از این امر
مستثنا نیست. منتظر راهنمایی و نقدهای علمی اندیشمندان هستیم تا
چاپ بعدی این اثر، با کاستی ها و اشکالات کمتری در اختیار
علاقه مندان قرار گیرد.
فرهنگ موضوعی تالشی به » این بود نگاه انتقاد ی جناب عبدلی به
که در سرتاسر آن، حتی یک نکتة مثبت هم ندیده است! آری « فارسی
دیدن نور و روشنایی، از نگاه معیوب انتظار نمی رود. اینک خوانندگان
نکته بین و آگاه، حق دارند از منتقد محترم بپرسند: اگر استادان و
مدرسان گویشور تالشی، در توصیف زبان مادری خود، و فهم معانیِ آن،
اینهمه ناتوان باشند، چگونه می توان به عشوة غیرگویشورانی دل بست
که خط نانوشته و مکتب نارفته، خیالِ مسأله آموزی در سر دارند؟!
فرهنگ موضوعی تالشی به » در پایان اضافه می کنم که مؤلفان
استادِ فرزانه، « عالیِ » خوشبختانه از توقیعِ قبول و ارزیابیِ « فارسی
جناب دکتر عل یاشرف صادقی، مدیر گروه فرهن گنویسی فرهنگستان
زبان، و استاد زبانشناسی دانشگاه تهران نیز در چاپ این اثر برخوردار
بوده اند. بنابر این، جناب عبدلی حق دارد از چاپ و نشر چنین اثری با
اعتبار علمی فراوان بر آشوبد، زیرا چنانکه خود به درستی احساس کرده
آثار تالشی مشابه (مثلاً فرهنگ تطبیقیِ او) را تح تالشعاع، و در » ، است
.« درجة اهمیت و اعتبار ثانوی قرار می دهد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی