ادبیات،شعر،عرفان ،زبان فارسی

ادبیات وزبان فارسی وگویشهای ایرانی باید زنده بمانند ،چون بالندگی هرکشوری به زبان آن کشور وابستگی دارد. حفظ زبان حفظ هویت ملی است.

ادبیات،شعر،عرفان ،زبان فارسی

ادبیات وزبان فارسی وگویشهای ایرانی باید زنده بمانند ،چون بالندگی هرکشوری به زبان آن کشور وابستگی دارد. حفظ زبان حفظ هویت ملی است.

صاحب این وبلاگ دکتراحمدرضانظری چروده عضوهیات علمی دانشگاه آزاد بادرجه استادیاری دررشته زبان وادبیات فارسی هستم.

آخرین نظرات
۲۴
مهر

بررسی تطبیقی مفهوم سلوک در رمان سیذارتا و حکایت شیخ صنعان

مقاله 6، دوره 10، شماره 34، بهار 1393، صفحه 161-191  XMLاصل مقاله (558 K)نویسندگاناسحاق طغیانی1؛ زهره مشاوری21استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان2دانشآموخته دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اصفهانچکیدهدر میان آثار ادبی جهان ویژگی‏های مشترکی می‏توان یافت که گاه به سبب اقتباس و گاه به دلیل دنبال نمودن الگوهای مشترک بشری پدید آمده‏اند. جست‏وجوی کمال و سلوک برای رسیدن به آن نیز از جمله مفاهیم مشترک در آثار ادبی ملت‌ها و فرهنگ‌های مختلف است. میان داستان سیذارتا اثر هرمان هسه، نویسندة معاصر آلمانی، و حکایت شیخ صنعان در منطق‏الطیر عطار، شاعر و عارف قرن ششم هجری، نیز شباهت‏های قابل توجهی در این زمینه وجود دارد. در این مقاله ضمن اشاره به شباهت‏ها و تفاوت‏های دو اثر در حوزه مفاهیم، کنش‏های شخصیت‏ها تحلیل می‏کنیم و نشان می‏دهیم که در هر دو اثر، شخصیت اصلی در جست‏وجوی کمال به سیروسلوک می‌پردازد و با طی مراحلی که عشق زمینی مهمترین آنها است، از خویشتن خویش رها و به کمال نزدیک می‏شود.کلیدواژه هاادبیات تطبیقی؛ داستان؛ سلوک؛ سیذارتا؛ شیخ صنعان
آمار
تعداد مشاهده مقاله: 1,043
تعداد دریافت فایل اصل مقاله:
  • دکتراحمدرضا نظری چروده
۲۴
مهر
  • دکتراحمدرضا نظری چروده
۲۴
مهر

مشاوری، زهره/ 6 مقاله

آمار مقالات

  • 1.

  • دکتراحمدرضا نظری چروده
۱۶
مهر
  • دکتراحمدرضا نظری چروده
۱۶
مهر
  • دکتراحمدرضا نظری چروده
۱۴
مهر

بخش اول - قسمت اول

به نام خداوند بخشاینده ی مهربان

پروردگار یگانه و یاور را سپاس و درود وی بر سرورمان محمد و تبار او باد. اما بعد، پس از آن که من از تالیف کتاب «المخلاه » فارغ شدم - همان کتاب که از هر چیزی نیک ترین و شیرین ترینش را در خود دارد و در آغاز جوانی بدان پرداخته ام و آن را تکه تکه گرد کرده، انتظام داده و آنچرا که بروزگار حاصلم گشته بود، و چیزهائی که دل خواهد و دیده را لذت دهد، در آن نهاده ام
و بویژه از گزیده های تفسیر و نیکوترین تاویل و سرچشمه های اخبار و نیک ترین آثار و بدایع موعظه هائی که نورشان فروغ می بخشد، و دسته سخنانی که ماهتابشان هدایت می دهد، و نسیم های قدسی که مشام دل را عطر آگین می کند و دستاوردهای انسی که دلهای پوسیده را زنده می کند و ابیات نغزی که بروانی از ساغر نوشیده می افتد، و داستانهائی مفتون کننده که بنفاست با روح آدمی درمی آمیزد؛
و عروسان معانی که گوئی مرواریدهای پراکنده است، و مسائلی گرانقدر که شایسته است با حروف نور بر سیمای حور نگاشته آید، و گفتارهائی استوار که هنگام آسودگی و آرامش دل برخاطرم بگذشته، و جدال هائی بسیار که هنگام پرمشغلگی عاید طنعم گشته، با ترتیبی شایسته که بدان سابقه نداشته ام و آرایشی پیراسته که پیشتر بدان دسترسی نیافته بودم، در آن نیک گرد کرده ام به نوادری دست یافتم که طبع از آن به هیجان می آید و گوش نوازش گیرد و به طرفه هائی که غمگنان را دلشاد می کند.
و به مروارید گنجینه ها طعنه می زند، و نیز لطیفه هائی صافی تر از می پالوده و نیک تر از روزگاران جوانی، و همچنین اشعاری دلنشین تر از آب زلال و لطیف تر از سحر حلال
و پندهائی که اگر بر سنگ فرو خوانده شود، پا در راه گذارد و اگر بر ستارگان، بند بگسلد و نکته هائی زیباتر از گل رخسار و لطیف تر از شکوه ی دلداده ی مهجور.
از این رو، بدرگاه حضرت باری استخاره کردم و آن را بصورت کتابی تازه که با آن کتاب فاخر همگن افتد، گرد کردم، کتابی که گفته ی مشهور مصداقش بود که : «بسا چیزها که آغاز، برای پایان باقی نهادش ».
و از آن جا که مجال ترتیب نبوده و زمانه فرصت تبویب نمی داد، آن را چونان ظرفی گرفتم که در آن، گرانقدر و بی بها در کنار هم است. یا همچنان گردنبندی که ریسمانش بریده است و گوهرهایش پاشیده.
و آن را «کشکول » نامیدم تا با نام همگن خود مطابق افتد. و از آنچه در «المخلاه » آورده بودم، چیزی در این مذکور نداشتم و پاره ای از صفحاتش را سپید نهادم که هرگاه نکته ای بعدها بخاطر آید، در گلستانش بنهم و در این باب، کتاب از مزیت آن امکان به تنگی نیفتد.
و حال که «کشکول » پربار شد، چشم خویش را در گلستانهایش سیر ده و قریحه ی خویش را از برکه هایش سیراب ساز و طبع خویش در بستانهایش سیر کن.
و فروع حکمت را از خاورانش برگیر و آن را سخت آزمند و حریص باش و بر سنگین دلانش عرضه مکن و آن و همتای دیگرش را همنشینان تنهائی و مونسان زمان اندوهمندی و یاران خلوت و رفیقان سفر و همدمان حضرگیر.
چه که این دو همسایگانی نیکوکار و افسانه پردازانی شب زنده دار و رهرو و استادان و معلمانی فروتن اند بل بستانهائی اند که شکوفه هاشان تازه دمیده است و دوشیزگانی که سیمایشان تازگی گلگون گشته و زیبارویانی که زیور جمالشان را تمام پوشیده اند و نازنین سنگدلانی در جامه های شکوهشان. پس آن دو را از گزند ناخواستارانشان محفوظ دار و جز به همزبانشان مسپار. بیت:
آن کس که دانش را در اختیار جاهلان نهد، تباهش ساخته است. و آن که مردمان در خور را از دانش مانع شود، ستم روال داشته.
مفسران در بیان «ایاک نعبد و ایاک نستعین »، در زمینه ی این که چرا با وجودی که مقام، جای تواضع است، و گوینده. یک تن، و با این همه نون جمع در آن بکار رفته است وجوهی متعدد شمرده اند.


  • دکتراحمدرضا نظری چروده
۱۴
مهر
  • دکتراحمدرضا نظری چروده
۱۴
مهر
  • دکتراحمدرضا نظری چروده
۱۴
مهر
  • دکتراحمدرضا نظری چروده
۱۲
مهر
  • دکتراحمدرضا نظری چروده
۱۲
مهر
  • دکتراحمدرضا نظری چروده
۰۳
مهر
  • دکتراحمدرضا نظری چروده
۰۳
مهر
  • دکتراحمدرضا نظری چروده
۰۲
مهر
  • دکتراحمدرضا نظری چروده
۰۲
مهر
  • دکتراحمدرضا نظری چروده
۰۲
مهر
  • دکتراحمدرضا نظری چروده
۳۱
شهریور
  • دکتراحمدرضا نظری چروده
۳۱
شهریور
  • دکتراحمدرضا نظری چروده
۳۱
شهریور
  • دکتراحمدرضا نظری چروده
۳۱
شهریور
  • دکتراحمدرضا نظری چروده