ادبیات،شعر،عرفان ،زبان فارسی

ادبیات وزبان فارسی وگویشهای ایرانی باید زنده بمانند ،چون بالندگی هرکشوری به زبان آن کشور وابستگی دارد. حفظ زبان حفظ هویت ملی است.

ادبیات،شعر،عرفان ،زبان فارسی

ادبیات وزبان فارسی وگویشهای ایرانی باید زنده بمانند ،چون بالندگی هرکشوری به زبان آن کشور وابستگی دارد. حفظ زبان حفظ هویت ملی است.

صاحب این وبلاگ دکتراحمدرضانظری چروده عضوهیات علمی دانشگاه آزاد بادرجه استادیاری دررشته زبان وادبیات فارسی هستم.

آخرین نظرات

۵ مطلب با موضوع «مقالات خارجی» ثبت شده است

۰۲
دی

ازدواج های پیامبر (ص) با زنان و دختران گوناگون ماخد: مرکزملی پاسخ گویی به سوالات دینی

آیا مطالب زیر در رابطه با حضرت محمد صحیح است. تمامی منابع این ایمیل مستند هستن. صحت این منابع تا چه حدّی هستند؟ در این مطالب به حضرت محمد، تهمت دختر آزاری زده شده. درخواست دارم جواب کامل بدهید. به من کتاب معرقی نکنید.

مطالب به قرار زیر است:

"1- خدیجه دختر خویلد بن اسبن عبدالعزی (خیر نساء العالمین). محمد وقتی 25 ساله بود با کارگزار خود خدیجه که زنی ثروتمند بود ازدواج کرد و از همراهی کردن کاروان های تجاری خدیجه به زندگی مرفه و آرامی رسید. اما بعد از مرگ خدیجه، به سرعت ثروت وی را از دست داد.

•صحیح بخاری 5:164165 ( برگ 103) 5:168 برگ 105 •تاریخ طبری جلد .39 برگ 3 •صحیح بخاری جلد .4:605 برگ 395 •صحیح بخاری جلد .5:168 برگ 105 •صحیح مسلم 4:5971 ( برگ 1297)

2- سوده دختر زمعه بن قیس العامریه (صاحبته الهجرتین)، زن سوم محمد بود، سوده بیوه زن (نام همسر پیشین وی سکران بن عمرو بوده است) مسلمانی بود اهل حبشه که پدرش اورا به محمد داده بود و محمد قبل از آوردن عایشه به خانه او را به خانه آورده بود. سوده به روایاتی 50 سال سن داشت و محمد برای نگهداری از بچه هایش و همچنین اداره خانه اش به سوده نیاز داشت. البته سوده در مقابل عایشه نیز همانند یک مادربزرگ بود. سوده در آخرین سال خلافت عمر از دنیا رفت. عایشه روایت کرده است که سوده برخی اوقات از نوبت خود می گذشت تا پیامبر شب خود را با عایشه بگذراند زیرا سوده هراس داشت مبادا محمد وی را بخاطر سن بالایش طلاق دهد. پیامبر در حالی با سوده ازدواج کرده بود که تقریباً چاره و امکان دیگری برای ازدواج نداشت زیرا قبیله قریش اورا طرد کرده بود و در آن سالها ازدواج کردن با فرزندان عبدالمطب و بنی هاشم بر ضد مفاد عهدنامه ای بود که منجر به شعب ابیطالب شد بنابراین محمد از روی اجبار با سوده ازدواج کرد.

•تاریخ طبری جلد .39 برگ 169. •ابو داوود جلد .2:2130 برگ 572 •صحیح بخاری جلد .6:318 برگ 300 •تاریخ طبری جلد .9 برگ 128 •صحیح مسلم جلد .2:2958 ( برگ 651) •صحیح بخاری جلد .3:269 ( برگ 154) جلد .3:853 ( برگ 29) •صحیح مسلم جلد .2:3451 ( برگ 747) •بحار الانوار جلد 22 برگ 202

3- عایشه دختر ابوبکر صدیق (افقه نساء العالم)، محمد وقتی عایشه 6 ساله بود با وی ازدواج کرد و در سن 9 سالگی با او وقتی خود 53 سال داشت همبستر شد. محمد عایشه را از تمام زنان خود بیشتر دوست داشته واست.

•صحیح مسلم جلد جلد 2 : .3309,3310,3311 صفحه 715 و 716 •صحیح بخاری جلد .7:88 برگ 65 •بحار الانوار جلد 22 برگ 202

4- ام سلمه دختر امیه بن المغیره، زن یکی از مسلمانان به نام "ابوسلمه بن ابوالاسد" بود که در جنگ احد زخمی مهلکی برداشته بود و در نهایت کشته شده بود. ام سلمه در هنگام ازدواج با محمد 29 سال سن داشت و محمد 53 سال سن داشت. ام سلمه از کلیه زنان محمد بیشتر عمر کرد و پس از همه آنها وفات یافت.

•ابو داوود جلد .1:274 برگ 68 جلد .3:4742 برگ 1332 جلد .2:2382 برگ 654 •سنن نساء جلد .1 no.240 برگ 228 •ابن ماجه جلد .3:1779 برگ 72 •تاریخ طبری جلد .39 برگ 80. •صحیح مسلم جلد .2:2455 برگ 540 •بحار الانوار جلد 22 برگ 203

5- حفصه دختر عمر بن الخطاب، در سن 18 سالگی شوهر خود خنیس (ابن عبدالله) بن حذاقه السهمی را از دست داده بود و بیوه شده بود. حفصه در هنگام ازدواج با محمد 20 سال سن داشت و محمد 55 ساله بود. در احادیث موجود است که بعد از اینکه ابوبکر و عثمان از ازدواج با وی سر باز زدند، محمد قبول کرد که با وی ازدواج کند. حفصه نیز از حافظان قرآن حساب می‌شود و نسخه عثمان از قرآن با همکاری وی تهیه شده بود. •ابن ماجه جلد .3:2086 برگ 258 •ابو داوود جلد .2:2448 برگ 675 جلد .3:5027 برگ 1402. •صحیح مسلم جلد .2:2642 برگ 576 جلد .2:2833 برگ 625 جلد .2:3497 برگ 761 •بحار الانوار جلد 22 برگ 202

6- زینب دختر جحش الاسدیه؛ ازدواج زینب دختر جحش از بحث برانگیز ترین ازدواجهای محمد است.

صحیح مسلم جلد .2:2347 ( برگ 519) جلد .2:3330 ( برگ 723724) جلد .2:3332 ( برگ 725) جلد .2:3494 برگ 760. •صحیح بخاری جلد .3:249 ( برگ 138) جلد .3:829 ( برگ 512) جلد .4:6883 ( برگ 1493) ابو داوود جلد .3:4935 برگ 1377-1378 جلد .1:1498.•بحار الانوار جلد 22 برگ 203

7- جویریه دختر حارث بن ابوضرار (اعظم النساء برکه)، محمد در سن 58 سالگی با جویریه که 20 سال سن داشت ازدواج کرد. جویریه دختر رئیس قبیله بنی المصطلق، یکی از قبایل یهودی متعددی بود که محمد به آنها حمله کرده بود. شوهرش مالک بن صفوان بود و در حمله ناگهانی که محمد به این قبیله کرده بود کشته شده بود. محمد از جویریه درخواست ازدواج کرد و جویریه قبول کرد به شرط اینکه اسرای باقیمانده از این جنگ آزاد شوند و غنایم بدست آمده به صاحبان باقیمانده از این جنگ بازگردد. از جویریه به عنوان "زنی بسیار زیبا" در بسیاری از تواریخ یاد شده است، ابن اسحق می گوید جویریه از زیبایی شگفت انگیزی بهره می برد، بطوری که هیچ مردی قدرت نداشت در برابر زیبایی وی مقاوت کند. و رابطه او با محمد به شدت عواطف عایشه را تحریک کرده بود و عایشه از دیدن او در عذاب بود. جویریه 6 سال زن محمد بود و بعد از محمد نیز 39 سال زندگی کرد و در سن 65 سالگی درگذشت.

•ابن اسحق سیرت الرسول، برگ 729 •ابو داوود جلد .3:4935 برگ 1377-1378 •صحیح بخاری جلد .8:212 ( برگ 137) •ابو داوود جلد .1:1498 برگ 392. •صحیح مسلم جلد .2:2349 برگ 520 •صحیح بخاری جلد .3:717 ( برگ 431-432). •بحار الانوار جلد 22 برگ 204

8- ام حبیبه، رمله دختر ابوسفیان بن الحرب، ابوسفیان رئیس قبیله قریش، قدرتمند ترین مرد مکه بود که همراه با شوهرش عبیدالله ابن جحش از اولین کسانی بودند که مسلمان شده بودند و به حبشه رفته بودند تا پادشاه حبشه را به اسلام دعوت کنند. اما عبید الله ابن جحش الاسدی در حبشه مسیحی شد و از ام حبیبه طلاق گرفت، نام اصلی ام حبیبه رمله بوده است. پیامبر اسلام از راه دور از پادشاه حبشه خواست تا ام حبیبه را به زنی او در آورد، ام حبیبه تا 6 سال بعد نتوانست محمد را ببینید زیرا نمی توانست به مدینه برگردد. ام حبیبه در هنگام ازدواج با محمد 29 سال سن داشت و محمد 54 سال. محمد امیدوار بود ازدواجش با ام حبیبه نظر ابوسفیان دشمن درجه یک اسلام را تغییر دهد اما چنین اتفاقی نیفتاد.

•صحیح مسلم جلد .2:1581 برگ 352 جلد .2:3539 برگ 776 •ابن ماجه جلد .5:3974 برگ 302 •صحیح مسلم جلد .2:3413 برگ 739 جلد .2:2963 برگ 652 •بحار الانوار جلد 22 برگ 202

9- صفیه دختر حیی بن اخطب النضری، صفیه در هنگام ازدواج با محمد 16 سال سن داشت و محمد 60 سال سن داشت. صفیه دختر حیی بن اخطب رئیس قبیله بنی نضیر، از قبایل یهودی مدینه بود که محمد به آن حمله کرد و آنها را مجبور کرد از مدینه خارج شوند و هرچه قابل نقل کردن است با خود ببرند و باقی اموال را برای مسلمانان باقی بگذارند. شوهر قبلی او کنان بن ربیع بود که توسط مسلمانان در همان جنگ کشته شد. شوهر وی توسط مسلمانان به دلیل اینکه مکان مخفی کردن جواهراتش را افشا نمیکرد شکنجه و در نهایت به دستور پیامبر کشته شده بود، و پبامبر همان شب با صفیه ازدواج کرد و با وی همبستر شد. او 4 سال با محمد زندگی کرد و بعد از مرگ محمد 39 سال زندگی کرد.

•تاریخ طبری 39 برگ 185. •صحیح بخاری .2:68 و 4:143280 •بحار الانوار جلد 22 برگ 204

10- میمونه دختر حارث الهلالیه از فرزندان عبدالله بن هلال بن عامر بن صعصعه، میمونه در زمان ازدواج با محمد 36 سال سن داشت (برخی روایات وی را 30 ساله خوانده اند) و محمد 60 ساله بود. نام شوهر پیشین او ابی سبره بن ابی دهمر بوده است و محمد با او در مدینه ازدواج کرده است. میمونه خواهر ناتنی زن دیگر محمد بود. میمونه 3 سال با محمد زندگی کرد و پس از محمد در سن 80 سالگی از دنیا رفت، یعنی 44 سال بیوه ماند.

•تاریخ طبری جلد .8 برگ 136 •صحیح مسلم جلد .1:167116741675 برگ 368-369 جلد .2:1672 برگ 369. •بحا الانوار جلد 22 برگ 204

11- فاطمه دختر سریح

•تاریخ طبری جلد .9 برگ 39

12- هند دختر یزید

•صحیح مسلم جلد .3:4251-4254 برگ 928-929.

13- عصما دختر سیاء

•تاریخ طبری جلد .10 برگ 185 and footnote 1131 برگ 185.

14- زینب دختر یزید

•تاریخ طبری جلد .7 برگ 150 footnotes 215216 and تاریخ طبری جلد .39 برگ 163-164

15- قتیله دختر قیس و خواهر اشعث، با پیامبر ازدواج کرد اما پیش از اینکه پیامبر به او دخول کند پیامبر درگذشت، بعد از مرگ محمد عکرمه بن ابی جهل با او ازدواج کرد.

•تاریخ طبری جلد .9 برگ 138 •بحار الانوار جلد 22 برگ 204

16- اسماء دختر نعمان بن شراحیل ملا محمد مجلسی در مورد این زن نوشته است وقتی وی را نزد محمد آوردند عایشه و حفصه نسبت به وی حسادت کردند و وی را فریب دادند که ازدواجش با محمد انجام نگیرد. به این صورت که به وی گفتند اگر مایل است توجه محمد را به خود جلب کند باید به محمد بی اعتنایی کند، عصما وقتی محمد را دید به او گفت "من فکر میکنم باید از دست تو به الله پناه ببرم" محمد برانگیخته شد و گفت "من فکر می کنم باید به خانواده ات پناه ببری"

•مجلسی، حیات القلوب یا زندگی حضرت محمد، جلد دوم، صفحه 597 •بحار الانوار جلد 22 برگ 204

17- فاطمه دختر صحاک، ملا محمد باقر مجلسی نوشته است وقتی آیات 28 و 29 احزاب نازل شد، فاطمه تصمیم گرفت راه اول را انتخاب کند و از محمد جدا شود.

•مجلسی، حیات القلوب یا زندگی حضرت محمد، جلد دوم، صفحه 597 •بحار الانوار جلد 22 برگ 204

18- ماریه دختر شمعون قبطی، که مقوقس فرستاده بود، وی از پیامبر باردار شد، نام اورا ابراهیم نهادند، دوسال زیست و بمرد. ماجرای ماریه نیز از ماجراهای بحث برانگیز زندگی محمد است. ماریه کنیز (برده) حفصه بود که بعنوان هدیه به او داده شده بود.

تاریخ طبری جلد .39 برگ 194

19- ریحانه دختر زید قرظی از اسرای بنی قریظه بود که سهم محمد از غنائم جنگی بود. ریحانه هرگز حاضر نشد اسلام بیاورد و حتی پیشنهاد محمد مبنی بر ازدواج با وی را نیز قبول نکرد و تصمیم داشت نه اسلام بیاورد و نه با محمد ازدواج کند. و وی تا آخر عمر تن به برده بودن وکنیزی بیت محمد در داد اما حاضر نشد مسلمان شود و یا با محمد ازدواج رسمی کند، تاریخ طبری جلد .39 برگ 164-165

•تاریخ طبری جلد .13 برگ 58.

20- ام شریک دوسیه، نام اصلی او غزیه (غزیله نیز آورده شده است) بوده است و خود را به رسول الله بخشیه است. دختر دودان بن عوف ن عامر بوده است و پیش از ازدواج با محمد با ابی العکر بن سمی الازدی ازدواج کرده بود.

بحار الانوار جلد 22 برگ 202

21- صنعا یا سبا دختر سلیم، زنی بود که پیش از آنکه پیامبر با او همبستر شود او مرد.

22- قضیه دختر جابر از بنی کلاب، زنی بود که به محمد گفت مرا به تو داده اند و به من خبر ندادند، پس از محمد طلاق خواست و محمد اورا طلاق داد.

•تاریخ طبری جلد .9 برگ 139

23- زینب دختر خزیمه الهلالیه از پسران عبد مناف بن هلال بن عار ابن صعصعه (ام المساکین) بود که بود که بعد از کشته شدن شوهرش "عبیده بن حارث بن عبدالمطلب" در جنگ بدر قبول کرد که با محمد ازدواج کند اما 8 ماه بعد از این ازدواج از دنیا رفت. او را "ام المساکین" (مادر مستمندان) نامیده اند.

•بحار الانوار جلد 22 برگ 203

24- دختر خلیفه الکلبی و خواهر دحیه بن خلیفه، به خانه آوردش و در خانه پیامبر مرد زنان دیگر محمد.

25- عالیه دختر ظبیان از بنی بکربن زنی بود که محمد با وی ازدواج کرد اما بعد از مدتی وی را طلاق داد.

•تاریخ طبری جلد .9 برگ 138 •تاریخ طبری جلد .39 برگ 188 •بحار الانوار جلد 22 برگ 204

26- قوتیله بنت قیس بن معدی کرب و خواهر اشعث بن قیس، پیامبر اورا به زنی کرد اما هنوز او را ندیده بود که مرد. برخی نیز گفته اند محمد اورا طلاق داد.

27- خوله بنت الهذیل از بنی حاریث که طلاق گرفت.

28- لیلی بنت الخطیم پیر زنی بود از قبیله بنی خزرج.

•بحار الانوار جلد 22 برگ 204

29- ام هانی دختر ابوطالب، وی بهانه آورده بود که بچه دار است و باید از بچه اش نگهداری کند. لذا پیشنهاد محمد را رد کرد.

30- ضباعه دختر عامر بن قرط، که پیغمبر اورا از پسرش بخواست اما پسرش به پیامبر گفت مادرم پیر است و پیامبرمنصرف شد.

31- صفیه دختر بشامه عنبری که از اسرای افتاده به دست مسلمانان بود، محمد او را بخواست اما شوی باز آمد و چون زنش را می‌خواست مسلمان شد تا زنش بر او حرام نگردد. پیامبر از او پرسید من را خواهی یا شویت را؟ صفیه گفت شویم را.

32- ام حبیبه دختر عباس بن عبدالمطلب، پیغمبر اورا به زنی خواست، عباس گفت یا رسول الله او با تو شیر خورده است.

33- جمرهدختر حارث بن ابی حارثه، محمد اورا از حارث بخواست، حارث به دروغ به پیامبر گفت بدن او پیسی دارد و تورا شایسته نیست. •سایر موارد موجود در تاریخ

34- محمد زنی که نامی از وی باقی نمانده است طلاق داد زیرا وی چشم چرانی می کرد و به مردانی که از مسجد خارج میشدند زیر چشمی نگاه می کرد.

•تاریخ طبری جلد .39 برگ 187

35- ملیکه اللیثیه، محمد با او ازدواج می کند با او همبستر نمی شود و او را طلاق می دهد.

•بحار الانوار جلد 22 برگ 204

36- ملیکه دختر کعب به مدت کوتاهی با محمد ازدواج کرد، عایشه از وی پرسید آیا می‌خواهی شوهری داشته باشی که شوهر قبلی تورا کشت؟ وی به خدا از محمد پناه برد و محمد وی را طلاق داد.

•تاریخ طبری جلد .39 برگ 165

37- شنباء دختر عمر الغفریه، مردم قبیله او با قبیله بنی قریظه هم پیمان بودند، وقتی ابراهیم فرزند محمد مرد؛ وی به محمد گفت اگر تو پیامبر راستینی میبودی فرزندت نمی مرد. محمد بعد از اینکه با او همبستر شد وی را طلاق داد.

•تاریخ طبری جلد .9 برگ 136

38- ملائکه دختر داوود زن دیگری بود که با محمد ازدواج کرد اما پس از اینکه فهمید محمد پدرش را کشته است، از وی جدا شد.

•تاریخ طبری جلد .39 برگ 165

39- عمیره دختر یزید که محمد وی را طلاق داد زیرا وی به جذام مبتلا شده بود."

•تاریخ طبری جلد .39 برگ 188 •مجلسی حیات القلوب یا زندگی حضرت محمد، جلد دوم، صفحه 597 •بحار الانوار جلد 22 برگ 204

40- سناء بنت سفیان، محمد مدت کوتاهی با او ازدواج کرد.

•تاریخ طبری جلد .39 برگ 188

41- احدایث ضعیفی خبر از ازدواج محمد با عمره نیز ازدواج کرده بود.

•ابن ماجه جلد .3:2054 برگ 233 جلد .3:2030 برگ 226

42- دختر الجهال برای مدت کوتاهی با محمد ازدواج کرد.

•صحیح بخاری جلد .7:181 برگ 131132

43- دوبه دختر امیر. از طایفه سعسعه

44- عماره یا عمامه دختر حمزه، از طایفه قریش، هاشم.

45- سنی دختر صلت، زنی دیگر بود که محمد قصد ازدواج با وی را داشت اما قبل از اینکه به این خواسته خود بخواهد عمل کند از دنیا رفت.

•مجلسی، حیات القلوب یا زندگی حضرت محمد، جلد دوم صفحه 597 •بحار الانوار جلد 22 برگ 204

46- تکانه نام زنی دیگر است که مجلسی در مورد وی نوشته است دختر سیاه پوستی بود که "مقدوس" پادشاه مصر همچون ماریه قبطیه به محمد هدیه داده بود. محمد ابتدا او را آزاد کرد و سپس وی را به عقد ازدواج خود در آورد. بعد از درگذشت محمد عباس با او ازدواج کرد.

•مجلسی، حیات القلوب یا زندگی حضرت محمد، جلد دوم صفحه 597 شیخ کلینی نویسنده و اندیشمند بزرگ اسلامی و نویسنده کتاب های اصول و فروع کافی در مورد محمد از امام رضا نقل کرده است که قدرت جماع پیامبر با چهل مرد برابر بود. •مجلسی، حیات القلوب یا زندگی حضرت محمد، جلد دوم صفحه 599 بعد از مرگ محمد هیچکدام از زنانش اجازه ازدواج با شخص دیگری نداشتند و آنان را ام المؤمنین نامیدند، و همگی مجبور بودند تا آخر عمر بیوه بمانند. منابع در مورد تاریخ طبری از برگردان انگلیسی این کتاب می باشند و در مورد بحار الانوار علامه مجلسی از متن اصلی عربی، دار الکتب الاسلامیه، طهران، بازار سلطانی، ربیع الاول 1385 قمری، چاپخانه حیدیری می باشد.

پرسشگر گرامی با سلام و سپاس از ارتباطتان با این مرکز
انگیزه ها و حکمت ها در ازدواج رسول خدا (ص)
پیش از بیان انگیزه ها و آثار و برکات ازدواج های رسول خدا (ص) بیان دو موضوع لازم است:

الف: نگرشی کوتاه به فرهنگ ازدواج شبه جزیره عربی در عصر رسول خدا.
در زمان پیامبر فرهنگ مربوط به امر ازدواج مردم آن سرزمین، ویژگی هایی داشت که در ضمن چند نکته بیان می داریم:
چادرنشینی ، وضع اقتصادی بسیار بد و اسفناک و محرومیت از امکانات طبیعی از یک سو و تمرکز ثروت منطقه در دست برخی از سران مشرک مکه و طائف و نیز در دست یهودیان مدینه و اسراف آن، وضع را بر مردم بسی مشکل کرده بود.
قتل، غارت، جنگ و خون ریزی در آن محیط امری معمول و متداول بود.
آنان به جهت فقر مادی، دست و پاگیری دختران در آن محیطی که همیشه آتش جنگ برافروخته می بود و نیز به جهت اسیر شدن دختران به دست دشمنان در جنگ، و به فحشا کشیده شدن دختران و دست به دست شدن آنان به دختر علاقه ای نداشتند و برخی نیز آن ها را زنده به گور می کردند.
با وجود وضعیت ناگوار اقتصادی، همسو گزینی نوعی کمک به خانواده دختر و یا زن محسوب می شد. به همین جهت بود که مشرکان قریش، در مسیر مبارزه اقتصادی به پیامبر(ص) شوهران دختران آن حضرت را تشویق می کردند که دختران پیامبر را طلاق دهند و آنان را به خانه پیامبر بفرستد تا به این وسیله، مشکل اقتصادی پیامبر بیش تر بشود.
آنان به "ابوالعاص" خواهر زاده خدیجه، و "عتبه بن ابی لهب مراجعه کردند و خواستند که این دو با طلاق دختران حضرت، برای او مشکل درست کنند. زنان خود را طلاق دهند تا دختران پیامبر به خانه پدری بروند و نفقه آنان برگردن پیامبر بیافتد. "ابوالعاص، همسر "زینب" این خواست آنان را نپذیرفت، ولی "عتبة بن ابی لهب" با این شرط که دختر "سعید بن عاص" را به عقد وی درآورند، پذیرفت. ولی "رقیه" دختر رسول خدا را طلاق داد تا مشکلی بر مشکلات پیامبر می افزاید.
در این محیط محدودیت سنی برای ازدواج وجود نداشت. چه بسا مردان بزرگسال با دختری که به مراتب از وی کوچک تر بود، ازدواج می کرد.
در این محیط زن بیوه اگر شوهر نمی کرد، زشت تلقی می شد، به مجرد آن که شوهرش می مرد و یا از وی طلاق می گرفت و عده وفات یا طلاقش سپری می شد، شوهری دیگر انتخاب و عده وفات یا طلاقش سپری می شد، شوهری دیگر انتخاب می کرد. همانند اسماء بنت عمیس که اول همسو جعفر بن ابی طالب و بعد از شهادت وی، همسر ابوبکر و بعد از درگذشت وی به همسری علی بن ابیطالب (ع) درآمد.
از دواج از مهم ترین عامل وحدت و پیوند بین قبایل به شمار می آمد. با پیوند از دواج بسیاری از درگیری های آنان فروکش می کرد.
با توجه به آن چه که ذکر شد، چند همسر داری (چند زن برای یک مرد) امری معمول، پسندیده و عاملی برای رفع مشکلات اجتماعی آنان محسوب می شد. این کار هم موجب تقویت و تحکیم مودت بین قبایل و جلوگیری از جنگ و خونریزی می شد و هم مشکل عدم تساوی بین تعداد نفرات زن و مرد و بی سرپرست شدن زنان و یتیمان که بر اثر جنگ و خونریزی به وجود می آمد، رفع می شد.

ب: نکاتی چند باره ازدواج پیامبر
پیامبر تا پنجاه و یا پنجاه و سه سالگی غیر از "خدیجه" ، همسر دیگری برنگزید.
همه زنان پیامبر جز عایشه بیوه بودند.
پیش از آن که با پیامبر ازدواج کنند، یک یا چند بار ازدواج نموده بودند.
پیامبر با قبایل انصار ازدواج نکرد.
همه زنان پیامبر بعداز خدیجه به فاصله بین هجرت تا فتح مکه به عقد پیامبر درآمدند.
همه زنان حضرت قبل از آن که حکم حرمت ازدواج به بیش از چهار زن نازل بشود، به عقد پیامبر در آمده بودند. آیه مربوط به حرمت بیش از چهار زن در اواخر سال هشتم هجری در مدینه نازل شد. حضرت قبل از این تاریخ همسران خویش را به عقد خود درآورده بود. بعد از این هم خداوند به پیامبرش دستور داد که اجازه ندارد زنانش را طلاق گوید و به جای آنان زنان دیگری برگزیند.
این حکم از احکام اختصاصی رسول گرامی اسلام است که در جای خود بیان می گردد.
بعد از ذکر ین نکات به تفسیر و تبیین حکمت ها و اهداف این ازدواج ها می پردازیم، و برای این امر از نکته های بیان شده کمک می گیریم، زیرا توجه به شرایط فرهنگی آن زمان و پیامبر
در این تفسیر ضروری است.
نخست می گوییم: با توجه به آن چه که ذکر شد، فهمیده می شود که بدون کوچک ترین تردیدی همسر گزینی های پیامبر جنبه ارضای غرایز نفسانی و خوش گذرانی با زنان را نداشت، زیرا:

اولاً: اگر پیامبر در پی ارضای غرایز نفسانی می بود، می بایست در سنین جوانی به این کار مبادرت می کرد. از آغاز بلوغ این غریزه خود نمایی می کند و کم کم قوی تر می شود و از سن سی و پنج یا چهل سالگی رو به کاهش می نهد. در حالی که پیامبر تا سن بیست و پنج سالگی همسری انتخاب نکرد و بعد از آن با زنی که در گذشته دوبار شوهر نموده بود، از آن دو فرزندانی داشت و پانزده سال از وی بزرگ تر بود، ازدواج کرد. تا آخرین لحظه عمر این همسر، حدود بیست و پنج سال با وی زندگی نمود، بدون آن که با زنی دیگر رابطه زناشویی برقرار سازد. تا سن پنجاه و سه سالگی جز یک همسر نداشت. این در شرایطی بود که تعدد زوجات در آن محیط امری عادی محسوب می شد.
پیامبر در دوره جوانی تمامی آن چه را که موجب جلب توجه زنان بود، مانند زیبایی ، شخصیت فامیلی، شهرت و ... داشت . با این وجود حضرت به سوی کام گیری از زنان قدمی بر نداشت. در طول زندگی خویش عفیف و پاکدامن بود که این پاکدامنی حضرت و اکتفای به زنی بیوه و بزرگسال در عهد جوانی حضرت ، با واژه هایی همانند زن باره بودن و شیفته زنان شدن و مانند آن ناسازگار است.
اگر رسول گرامی اسلام (ص) در این باره کوچک ترین نقطه ضعفی می داشت، دشمنان حضرت برای ضربه زدن به وی، از توسل به آن فرو گذار نمی کردند. به قدری پاکدامنی و خویشتن داری پیامبر بر همگان آشکار بود که حتی دشمنان به خود اجازه نمی دادند تا حضرت را به خلاف آ ن متهم نمایند.
"جان دیون پورت" می گوید:
"آیا ممکن است مردی که به شهرت توجّهی بسیار دارد، در چنان کشوری که تعدّد زوجات عمل عادی محسوب می شد، برای مدت بیست و پنج سال به یک زن قانع باشد، آن هم پانزده سال از او بزرگ تر؟!

دوم: اگر حضرت زن باره می بود، می بایست جهت گیری وی در گزینش همسر و همسر ربایی رنگ رخساره آنان می بود و با زیباترین دوشیزگانی که در اوان جوانی به سر می بردند، ازدواج می کرد، نه به زنان بیوه و یتیم دار. تمامی زنان پیامبر جز" عایشه" بیوه بودند. برخی همانند أمّ سلمه به جهت بزرگسالی علاقه ای به ازدواج و شوهرداری نداشت. بنا به گزاراش های تاریخی،
حضرت در حالی با "ام سلمه" ازدواج نمود که وی پیر زنی بود که رغبت به ازدواج نداشت. از شوهر در گذشته خویش فرزندی و یا فرزندانی داشت. و نیز حضرت با زینب بنت جحش که پنجاه سال از بهارش گذشته بود و یا با میمونه پنجاه و یک ساله ازدواج نمود.

سوم: کسانی که با انگیزه ارضای غرایز حیوانی و کامیابی از زنان به ازدواج های متعدد رو می آوردند، ماهیت زندگی آنان این است که به سوی زرق و برق زندگی و تجملات و زینت زنان و رفاه و مانند آن رو آورند. در حالی که در سیره و زندگی رسول خدا برخلاف این است. پیامبر در برابر درخواست همسران خویش درباره زرق و برق زندگی و زینت زنان نرمشی از خود نشان نمی دهد. آنان را بین ادامه زندگی ساده با پیامبر و طلاق مخیر می کند و از این به بعد ازدواج با زنی دیگر را برخود حرام می گرداند.
علامه سید محمد حسین طباطبایی در این باره می نویسد: داستان تعدد زوجات پیغمبر را نمی توان حمل بر زن دوستی و شیفتگی حضرت نسیت به جنس زن نمود، چه آن که برنامه ازدواج
حضرت در آغاز زندگی که تنها به خدیجه اکتفا نمود و هم چنین در پایان زندگی که اصولاً ازدواج بر او حرام شد، منافات با بهتان زن دوستی حضرت دارد.

چهار: دو نفر از زنان پیامبر کنیز بودند اگر هدف پیامبر از ازدواج لذت بردن از آنان می بود، این دو که کنیز پیامبر بودند و بدون ازدواج لذت بردن از کنیز مشکلی نبود. با این تحلیل ازدواج بی فایده بود.
بنابراین آن چه که ذکر شد نتیجه می گیریم که در تفسیر و تحلیل ازدواج های پیامبر جایی برای شهوت گرایی و میل به خوش گذرانی وجود ندارد. اهداف و حکمت این را باید در غیر از انگیزه نفسانی و خوش گذرانی باید جستجو کرد. که اینک به برخی از هدف های مهم آن اشاره می کنیم.

1- هدف سیاسی - تبلیغی:
از جمله اهداف ازدواج های پیامبر (ص) هدف سیاسی و کسب قدرت سیاسی و اجتماعی برای تبلیغ و رشد و گسترش اسلام را می توان برشمرد.
حضرت به خاطر تحصیل موقعیت های بهتر اجتماعی و سیاسی، و پیوند با قبایل بزرگ عرب و جلوگیری از کارشکنی های آنان و حفظ سیاست داخلی و ایجاد زمینه مساعد برای مسلمان شدن قبایل عرب به برخی ازدواج ها روی آورد در راستای این اهداف با عایشه دختر ابوبکر، از قبیله تیم، حفصه دختر عمر از قبیله عدی، ام حبیبه دختر ابوسفیان، از بنی امیه، امّ سلمه از بنی مخزوم، سوده از بنی اسد، میمونه از بنی هلال و صفیه از بنی اسراییل، پیوند زناشویی برقرار کرد. پیوند ازدواج مهم ترین پیوند اجتماعی است. به ویژه در آن محیط و فرهنگ.
در آن محیطی که جنگ و خون ریزی و غارتگری رواج داشت. بلکه به تعبیر «ابن خلدون» جنگ و خون ریزی و غارتگری جزء خصلت ثانوی آنان شده بود. بازدارنده از جنگ ها، کارشکنی ها، و عامل وحدت و اُلفت، پیوند ازدواج بود. به همین خاطر می بینیم که آن حضرت با قبایل بزرگ قریش و به ویژه با برخی از قبایلی که بیش از دیگران با پیامبر دشمن بودند همانند بنی امیه و بنی اسراییل، ازدواج می کند. اما با قبایل انصار که این خطر دشمنی وجود نداشت ازدواج نمی کند.
پیامبر با قبایل مختلف خویشاوند می شود، اثر این خویشاوندی این است که اتحاد و الفت بین قبایل و پیامبر بیش تر و دشمنی و کارشکنی آنان نسبت به مسلمانان و دعوت پیامبر به اسلام، کمتر گردد.
آنان با همه تعصب ها و لجاجت ها یک رگ جوانمردانه داشتند، در برابر بت سوگند می خوردند و به آن عمل می کردند، اگر کسی را پناه می دادند با تمامی قبیله از او دفاع می کردند. آنان جنگ با دوکس را ننگ می دانستند، جنگ با هم قبیله و فامیل، با این وجود پیامبر با چند قبیله بزرگ فامیل شد. و از این راه توانست بررشد و گسترش اسلام بیفزاید.
کوتاه سخن این که ازدواج های متعدد پیامبر یکی از عوامل رشد و گسترش اسلام در آن محیط به شمار می آمد. به ازدواج های پیامبر هدف سیاسی بخشید. با دقت در چند نکته این سخن را بهتر می توان پذیرفت .
در شرایط سخت و بحرانی رسول خدا به ازدواج های متعدد روی آورد، به ویژه بعد از جنگ احد، جنگی که نتیجه آن بر مسلمانان ناگوار بود، پیامبر بعد از این جنگ به چند ازدواج مبادرت کرد.
- بعد از فتح مکه که نقطه پیروزی درخشان برای مسلمانان بود ،بلکه نقطه عطفی در تاریخ صدر اسلام محسوب می شد، پیامبر اسلام (ص) ازدواجی نکرد، آخرین ازدواج پیامبر در جریان عمره القضا در سال هفتم هجری بود.
- با قبایل انصار و مسلمانان مدینه که روگردانی آنان از حمایت پیامبر مطرح نبود، رسول خدا با آنان پیوند زناشویی برقرار نساخت، "گیورگیو" نویسنده مسیحی می نویسد: محمد ام حبیبه را به ازدواج خود در آورد تا بدین ترتیب داماد ابوسفیان یعنی دشمن اصلی خود شده و از دشمنی قریش نسبت به خود بکاهد در نتیجه این وصلت پیامبر با خاندان بنی امیه و هند زن ابوسفیان و سایر دشمنان خونین خود جنبه فامیلی و خویشاوندی پیدا کرد، ام حبیبه عامل بسیار موثری برای تبلیغ اسلام در خانواده های مکه بود.

2- هدف تربیتی:
تربیت عملی برای نگهداری از یتیمان و بی چارگان ، رسول خاتم حمایت از محرومان و واماندگان را جزء آیین نجات بخش خویش قرار داد. آیه های قرآنی با گونه های مختلف مردم را به حمایت از بی چارگان، واماندگان، محرومان و یتیمان فرا می خواند. رسول معظم اسلام هم در فرصت ها مناسب مردم را به این کار خدا پسندانه تشویق می نمود. در عمل برای مردان بیچاره و وامانده در کنار مسجد صُفّه را بنا نهاد. حدود هشتاد نفر از آنان را در اینجا سکنی داد. با حمایت عملی و صفه نشینی، مربوط به مردان بود. اما درباره زنان با توجه به موقعیت آنان این گونه راه حل برای رهایی آنان از مشکلات پسندیده نبود بلکه رسول خدا برای زنان راه حل دیگری را در نظر گرفت. حضرت از فرهنگ آنان و راه حل چند همسر داری که بازتاب شرایط اجتماعی بود بهره جُست. مردان مسلمان را تشویق نمود که زنان بی سرپرست و یتیم دار را به فراخور حال شان، با پیوند زناشویی به خان های خویش ببرند تا آنان و یتیمان آنان را رنج بی سرپرستی و تنهایی و فقر مالی و عقده های روانی رهایی یابند.
رسول خدا تنها با زبان و گفتار مسلمانان را به این امر خدا پسندانه تشویق ننمود بلکه در عمل نیز حضرت به تشویق مسلمانان اقدام نمود.
خودش پیش قدم شد و در عمل به نگهداری از یتیمان و بیچارگان پرداخت . زنان بیوه و بی سرپرست و یتیم دار را با پیوند زناشویی به خانه خویش برد . در این کار برای دیگران الگوی پسندیده ای شد.
این بهترین راه حل برای مشکل زنان محسوب می شد. چرا که زنان مومن بی سرپرست به حکم شرع مقدس اسلام نمی توانستند به نکاح مردان کافر در آیند. نیز ماندن پیش خانواده خود که کافر بودند، مشکل بود بلکه به مصلحت نبود.
آری با دقت و تامل در فرهنگ آن عصر و ارزش های اسلامی، پیامبر بهترین راه حل ممکن را برگزید. در حالی که دشمنان پیامبر به رهبری ابوسفیان تلاش کردند با طلاق دادن دختران رسول خدا مشکل اقتصادی پیامبر را بیش تر کنند، رسول خدا دختر بیوه ابوسفیان را به خانه خویش می برد.

3- هدف رهایی کنیزان:
اسلام با برنامه ریزی دقیق و مرحله به مرحله در جهت آزادی اسیران گام نهاد. رسول خدا از شیوه های خوب و متعدد برای آزادی اسیران بهره جست که ازدواج از جمله آن است. جویریه و صفیه کنیز بودند و پیامبر این دو را آزاد کرد و سپس با این دو ازدواج نمود، تا به این وسیله مسلمانان بیاموزد که می شود با کنیز ازدواج نمود، اول آن را آزاد کرد و سپس شریک زندگی خویش قرار داد. در ازدواج پیامبر با جویریه بسیاری از کنیزان آزاد شدند.
جویریه در غزوه بنی مصطلق اسیر شده بود و در سهم غنیمتی رسول خدا قرار گرفت. حضرت وی را آزاد کرد و سپس با وی ازدواج نمود. این کار حضرت الگویی برای یاران و صحابه پیامبر شد. آنان تمامی اسیران غزوه بنی مصطلق را که حدود دویست اسیر بودند آزاد کردند.
بنابراین یکی از حکمت های ازدواج های متعدد پیامبر روشی در راه آزادی کنیزان بود. پیامبر با این کار به مسلمانان یاد داد که می شود کنیز را آزاد کرد و سپس با وی ازدواج نمود.
در این باره گیورگیو دانشمند مسیحی می نویسد: محمد با جویریه ازدواج کرد. یارانش این عمل را با تعجب می نگریستند. رفتار پیامبرشان را نپسندیدند. از فردای آن روز عده ای کم کم به اصل اقدام پی بردند. وقتی که پیامبر یاران و جنگجویان را خواست و سؤال کرد که آیا روا می دانند که پدر زن رسول خدا برده باشد؟!
سپس تمام افراد بنی مصطلق آزاد شدند.

4- هدف نجات زن و جلوگیری از غلتیدن وی در دامن بستگان مشرک و کافر
برخی از زنانی که مسلمان بودند و به جهت مرگ، شهادت و یا ارتداد شوهر و بی سرپرست شدن آنان، زندگی در آن بسیار مشکل بود، در وضع بسیار آشفته ای به سر می بردند، همانند ام حبیبه دختر ابوسفیان، رسول خدا وقتی که از مشکل وی با خبر می شود، در حبشه با پادرمیانی نجاشی پادشاه حبشه با وی ازدواج می کند. در حالی که مهریه دیگر زنان پیامبر چهارصد درهم مقرر شده بود، مهریه ام حبیبه را چهار صد دینار یعنی ده برابر مهریه دیگر زنان قرار داد. این خود این نظر را تایید می کند که پبامبر با این ازدواج می خواست وی را نجات بدهد. او را از غلتیدن در دامن بستگان مشرک و کافر جلوگیری کند. از شدت نگرانی وی از مصیبت های رسیده بکاهد.
نویسندگان غربی ودشمنان اسلام به گزارش های بی پایه برخی از دروغ پردازانی که با انگیزه بی اعتبار کردن پیامبر گزارش هایی نقل می کنند، بها می دهند. به عنوان سند تاریخ اسلام می پذیرند اما به آیات قرآن مجید که بهترین و مهم ترین و معتبرترین سند تاریخ اسلام است و با صراحت هدف این ازدواج را بیان می دارد، توجهی نمی کنند.
افزون بر هدف هایی که در تعدد زوجات رسول خدا گفته شد، می توان گفت که حضرت رسالت بزرگی داشت. از تمام راه های مشروع برای ترویج و تبلیغ دین استفاده کرد حتی از راه ازدواج.
توماس کارلایل می نویسد: به رغم دشمنان، محمد هرگز شهوت پرست نبود. از روی عناد دشمنان او را متهم به شهوت رانی نمودند و این تهمت زهی بی انصافی است.
درباره تعداد زنان پیامبر برخی به مبالغه سخن گفته اند.
حاکم در کتاب مستدرک آن را به هیجده نفر رسانیده است، اما مسعودی در مروج الذهب پانزده نفر بر شمرده است. پیامبر از بین این پانزده نفر، با چهار نفر تنها به خواندن عقد ازدواج اکتفا نمود و با بقیه مراسم عروسی برقرار کرد. دو نفر ازاین یازده نفر در زمان حیات پیامبر جان به جان آفرین تسلیم نمودند. بقیه، یعنی نه نفر در هنگام رحلت آن بزرگوار در قید حیات بودند. ابن اسحاق تمامی هسمران حضرت را سیزده نفر برشمرده است. از این تعداد با دو نفر تنها به برگزاری عقد اکتفا نمود. یازده نفر را در خانه خویش برد، دو نفر در هنگام حیات حضرت دار فانی را وداع کردند. در هنگام رحلت آن بزرگوار نه زن به نام های "عایشه"، "حفصه"، "ام حبیبه"، "ام سلمه"، "سوده"، "زینب دختر جحش"، "میمونه"، "صفیه" و "جویریه" در خانه حضرت بودند.
این بود علل و انگیزه های ازدواج های پیامبر و مطالب دیگری که از منابع مختلف نقل کرده اید. همچنین موضوع دختر آزاری حضرت، صحت ندارد، زیرا مورخان و محدثان ، روایات مختلفی که از مردم می شنیدند، آن ها را در کتاب های خود جمع آوری می کردند. هرگز نویسندگان این کتاب ها مدّعی نبودند که تمام این روایات معتبر است بلکه آنان برای حفظ روایات و اینکه آن ها از بین نرود ،در کتاب های خود می آوردند. حدیث شناسان هستند که روی سند روایت و راویان حدیث تحقیق و تفحص می کنند .با توجه به قرآن که مهم ترین مدرک اسلامی است و روایات معتبر دیگر که احیانا مخالف روایات است ، درباره ضعیف بودن یا معتبر بودن روایات نظر می دهند. روایاتی که نقل کرده اید، هر کدام بر خلاف مطالبی که تحقیق شده و ارسال شد باشد ، معتبر نیست و ارزشی ندارد .
خدیجه علاقه ریادی به ازدواج با حضرت داشت حتی مهریه را از مال خودش داد. خدیجه در دوران حیاتش اموال خود را در راه ترویج و تبلیغ اسلام صرف کرد.به مسلمانان مستمند داد و ثروتی از خدیجه باقی نماند تا پیامبر صاحب ثروت زیادی شده باشد. پیامبر بعد از رحلت حضرت خدیجه و در آغازی که به مدینه هجرت کرد، چیزی نداشت. به سختی زندگی می کرد. در اواخر عمر که در جنگ ها غنائمی به دست آمد، سهمی از غنائم نصیبش شد. تا حدودی وضعش بهتر از اول شد. مطالب خلاف واقع درباره پیامبر در گذشته از سوی برخی از نویسندگان غربی مطرح شده و اکنون نیز همان ها توسط دشمنان مطرح می شود. این افراد گاهی برای ادعای خود به روایت های ضعیفی که در کتاب های مورخان وجود دارد، استناد می کنند. اگر انسان زندگی حضرت را دقیقاً مورد بررسی قرار دهد، و دارای انصاف باشد، به خوبی درک می کند که همه این مطالب، کذب است و سند معتبری ندارد. برای آگاهی بیش تر درباره همسران پیامبر و ازدواج های حضرت به کتاب همسران پیامبر از آقای حسن عاشوری لنگرودی مراجعه نمائید.

پی نوشت ها:
ر.ک: مروج الذهب ، مسعودی
سیرت رسول خدا (ص) ، ترجمه سیره ابن اسحاق، رفیع الدین اسحاق بن محمد همدانی
طبقات الکبری ، ابن سعد ، ج 1
اسد الغابه ، ج 5
سیره ابن هشام ، ج 1
عذر تقصیر به پیشگاه محمد، ترجمه سید غلامرضا سعیدی
ترجمه مقدمه ابن خلدون ، ج 1
محمد پیامبری که از نو باید شناخت
تاریخ تمدن اسلام و عرب

  • دکتراحمدرضا نظری چروده
۰۲
دی
اشاره
. آنها که پس از وی ببودند و آنها که در زندگی پیمبر از او جدا شدند و سبب جدایی، و آنها که پیش از پیمبر بمردند.
هشام بن محمد گوید: پیمبر پانزده زن گرفت که سیزده زن را به خانه برد و یازده زن را با هم داشت و نه زن داشت که درگذشت.
در ایام جاهلیت که بیست و چند ساله بود خدیجه دختر خویلد بن اسد بن عبد العزی را به زنی گرفت، او نخستین زن پیمبر بود، و پیش از آن زن عتیق بن عابد مخزومی بود، مادر خدیجه فاطمه دختر زائدة بن اصم بود. برای عتیق دختری آورد، پس از آن عتیق بمرد.
پس از عتیق، خدیجه زن ابو هالة بن زراره بن نباش شد و برای وی هند بن ابی- هاله را آورد. پس از آن ابو هاله بمرد. وقتی پیمبر خدیجه را به زنی گرفت فرزند ابی هاله پیش وی بود.
خدیجه برای پیمبر هشت فرزند آورد: قاسم و طیب و طاهر و عبد الله و زینب و رقیه و ام کلثوم و فاطمه.
ابو جعفر گوید: تا خدیجه زنده بود پیمبر زن دیگر نگرفت و چون درگذشت،
تاریخ طبری/ ترجمه، ج‌4، ص: 1289
پیمبر زنان دیگر گرفت. درباره نخستین زنی که پس از خدیجه گرفت اختلاف هست، بعضی‌ها گفته‌اند عایشه دختر ابو بکر صدیق بود، بعضی دیگر گفته‌اند سوده دختر زمعة بن قیس بود.
وقتی پیمبر عایشه را گرفت صغیر بود و در خور زناشویی نبود، سوده زنی بیوه بود که پیش از پیمبر شوهر دیگر داشته بود و شوهرش سکران بن عمرو بن عبد شمس بود، سکران از جمله مسلمانان مهاجر حبشه بود و آنجا مسیحی شد و بمرد و پیمبر در مکه بود که او را به زنی گرفت.
ابو جعفر گوید: میان مطلعان سیرت پیمبر خلاف نیست که وی صلی الله علیه و سلم سوده را پیش از عایشه به خانه برد.
 
سخن از حکایت ازدواج پیمبر با عایشه و سوده‌
 
عایشه گوید: وقتی خدیجه درگذشت و پیمبر همچنان در مکه بود، خوله دختر حکیم بن امیة بن اوقص که زن عثمان بن مظعون بود، بدو گفت: «ای پیمبر خدای، چرا زن نمی‌گیری؟» پیمبر گفت: «کی را بگیرم؟» گفت: «اگر خواهی دوشیزه و اگر خواهی بیوه.» پیمبر گفت: «دوشیزه کیست؟» گفت: «دختر کسی که او را از همه مردم بیشتر دوست داری، عایشه دختر ابو بکر.» پیمبر گفت: «بیوه کیست؟» گفت: «سوده دختر زمعة بن قیس.»
تاریخ طبری/ ترجمه، ج‌4، ص: 1290
پیمبر گفت: «برو و با آنها سخن کن.» گوید: و خوله به خانه ابو بکر رفت و ام رومان مادر عایشه را بدید و گفت:
«خداوند عز و جل چه خیر و برکتی برای شما فرستاده است.» ام رومان گفت: «مقصود چیست؟» گفت: «پیمبر مرا فرستاده که عایشه را خواستگاری کنم.» ام رومان گفت: «من راضیم، منتظر ابو بکر بمان که به زودی می‌رسد.» و چون ابو بکر بیامد خوله بدو گفت: «ای ابو بکر، خداوند عز و جل چه خیر و برکتی برای شما فرستاده، پیمبر خدا مرا فرستاده که عایشه را خواستگاری کنم.» گفت: «مگر عایشه مناسب اوست، عایشه دختر برادر اوست.» خوله چون این بشنید پیش پیمبر بازگشت و سخن ابو بکر را با وی بگفت.
پیمبر گفت: «با او بگو که تو در مسلمانی برادر منی و من برادر توام و دختر تو مناسب من است.» خوله پیش ابو بکر بازگشت و سخن پیمبر را با وی بگفت.
ابو بکر گفت: «منتظر بمان تا من بازگردم.» ام رومان به خوله گفت: «مطعم بن عدی عایشه را برای پسر خود نام برده و ابو بکر هرگز از وعده تخلف نمی‌کند.» ابو بکر پیش مطعم بن عدی رفت و زن مطعم و مادر همان پسر که عایشه را برای او نام برده بود پیش وی بود و گفت: «ای پسر ابی قحافه اگر دختر ترا به زنی به پسر خویش دهیم وی را صابی کند و به دین تو در آرد.» ابو بکر رو به مطعم کرد و گفت: «تو چه می‌گویی؟» مطعم گفت: «او چنین می‌گوید.» ابو بکر باز آمد و وعده‌ای که داده بود فسخ شده بود و به خوله گفت: «پیمبر را دعوت کن.»
تاریخ طبری/ ترجمه، ج‌4، ص: 1291
خوله پیمبر را دعوت کرد که بیامد و عایشه را عقد کرد و در آن هنگام وی شش سال داشت.
گوید: پس از آن خوله پیش سوده رفت و گفت: «سوده! خدا عز و جل چه خیر و برکتی برای تو خواسته است!» گفت: «مقصود چیست؟» خوله گفت: «پیمبر مرا فرستاده که ترا خواستگاری کنم.» گفت: «راضیم، بیا و این سخن را با پدرم بگوی.» خوله گوید: پدر سوده، پیری فرتوت بود و از حج بازمانده بود و من پیش او رفتم و به رسم ایام جاهلیت درود گفتم، آنگاه گفتم: «محمد بن عبد الله بن عبد المطلب مرا فرستاده که سوده را خواستگاری کنم.» گفت: «همشأنی بزرگوار است، دخترم چه می‌گوید؟» گفتم: «او رضایت دارد.» گفت: «او را بخوان.» گوید: سوده را خواندم و با او گفت: «سوده! خوله می‌گوید که محمد بن عبد الله بن عبد المطلب او را به خواستگاری تو فرستاده است و او همشأنی بزرگوار است، می‌خواهی ترا به زنی او دهم؟» گفت: «آری.» گفت: «محمد را پیش من آر.» گوید: و خوله پیمبر را ببرد که سوده را عقد کرد.
و چون عبد بن زمعه عموی سوده که به حج رفته بود بازگشت تعرض کرد و خاک به سر خویش می‌ریخت و بعدها وقتی مسلمان شده بود می‌گفت: «آن روز که خاک به سر می‌کردم که چرا سوده زن پیمبر خدا شده سفیه بودم.» عایشه گوید: و چون به مدینه رفتیم ابو بکر در سنح، محله بنی حارث بن
تاریخ طبری/ ترجمه، ج‌4، ص: 1292
خزرج، فرود آمد. روزی پیمبر به خانه ما آمد، تنی چند از مردان انصار و چند زن با وی بودند، مادرم بیامد، من در ننویی بودم و باد می‌خوردم مادرم مرا از ننو پایین آورد و سرپوش مرا بیاورد و صورتم را با آب بشست. آنگاه مرا کشید و برد و چون به نزدیک در رسیدم مرا نگهداشت تا کمی آرام شدم. آنگاه به درون رفتم.
پیمبر خدا در اطاق ما بر تختی نشسته بود.
گوید: و مرا کنار او نشانید و گفت: «این خانواده تو است، خدا آنها را به تو مبارک کناد و ترا به آنها مبارک کناد.» و مردم و زنان برفتند و پیمبر در خانه‌ام با من زفاف کرد، نه شتری کشتند، نه بزی سر بریدند، من آن وقت هفت سال داشتم و سعد بن عباده کاسه‌ای را که هر روز برای پیمبر می‌فرستاد به خانه ما فرستاد.
عروه بن زبیر به عبد الملک بن مروان چنین نوشت: درباره خدیجه دختر خویلد از من پرسیده بودی که چه وقت درگذشت؟ وفات وی سه سال یا نزدیک به سه سال پیش از هجرت پیمبر بود و پس از وفات خدیجه، عایشه را عقد کرد، پیمبر دو بار عایشه را دیده بود و به او می‌گفتند: «این زن تو است» عایشه آن وقت شش سال داشت. هنگامی که پیمبر به مدینه هجرت کرد با عایشه زفاف کرد و هنگام زفاف عایشه نه سال داشت.
هشام بن محمد گوید: پیمبر عایشه دختر ابو بکر را به زنی گرفت، نام ابو بکر عتیق بود و او پسر ابی قحافه بود و نام ابی قحافه عثمان بود، پیمبر سه سال پیش از هجرت مدینه عایشه را عقد کرد. آن وقت هفت ساله بود، و پس از هجرت مدینه در ماه شوال با وی زفاف کرد، آن وقت عایشه نه ساله بود و چون پیمبر درگذشت هیجده ساله بود. پیمبر زن دوشیزه‌ای جز عایشه نگرفت.
پس از آن پیمبر خدا صلی الله علیه و سلم حفصه دختر عمر بن خطاب را به زنی گرفت.
پیش از آن حفصه زن خنیس بن حذافه سهمی بود. خنیس در بدر حضور
تاریخ طبری/ ترجمه، ج‌4، ص: 1293
داشت و فرزندی نیاورده بود و از بنی سهم جز او کس در بدر حاضر نبود.
پس از آن پیمبر ام سلمه را به زنی گرفت.
نام وی هند بود و دختر ابو امیة بن مغیره مخزومی بود و پیش از آن زن ابو سلمة بن عبد الاسد مخزومی بود که در بدر حضور داشته بود و چابک سوار قوم بود، به روز احد تیری بدو رسید که از آن درگذشت.
ابو سلمه پسر عمه پیمبر بود و با او شیر خورده بود، مادرش نوه دختر عبد المطلب بود و از ام سلمه، عمرو سلمه و زینب و دره را آورد. هنگامی که ابو سلمه بمرد پیمبر هفت تکبیر بر او گفت. پرسیدند: «این از سهو بود یا فراموشی؟» پیمبر گفت: «نه سهو بود و نه فراموشی، اگر بر ابو سلمه هزار تکبیر گفته بودم شایسته آن بود.» پیمبر ام سلمه را پیش از جنگ خندق به سال سوم هجرت گرفت و دختر حمزة بن عبد المطلب را به زنی سلمه پسر وی داد.
پس از آن به سال غزای مریسیع که سال پنجم هجرت بود پیمبر خدا صلی الله علیه و سلم جویریه دختر حارث بن ابی ضرار را به زنی گرفت. پیش از آن جویریه زن مالک بن صفوان بود و برای او فرزند نیاورده بود و جزو اسیران جنگ مریسیع سهم پیمبر شد که او را آزاد کرد و به زنی گرفت. جویریه از پیمبر خواست که اسیران قوم وی را که به دست دارد، آزاد کند و پیمبر تقاضای او را پذیرفت و آنها را آزاد کرد.
پس از آن پیمبر خدا ام حبیبه دختر ابو سفیان بن حرب را به زنی گرفت پیش از آن ام حبیبه زن عبید الله بن جحش بود و با شوهر خویش به مهاجرت حبشه رفته بود، عبید الله در حبشه نصرانی شد و از ام حبیبه خواست که او نیز نصرانی شود اما نپذیرفت و بر مسلمانی پایدار ماند و شوهرش به دین نصرانی بمرد و پیمبر درباره ازدواج او کس پیش نجاشی فرستاد و نجاشی به یاران پیمبر که آنجا بودند گفت: «کی از همه
تاریخ طبری/ ترجمه، ج‌4، ص: 1294
به او نزدیکتر است؟» گفتند: «خالد بن سعید بن عاص.» نجاشی به خالد گفت: «ام حبیبه را به پیمبرتان به زنی ده.» خالد چنان کرد و چهارصد دینار مهر او کرد.
به قولی پیمبر خدای ام حبیبه را از عثمان بن عفان خواستگاری کرد و چون او را عقد کرد کس به طلب وی پیش نجاشی فرستاد و نجاشی مهر او را داد و سوی پیمبر فرستاد.
پس از آن پیمبر زینب دختر جحش را به زنی گرفت. و پیش از آن زینب زن زید بن حارثه وابسته پیمبر خدا بود که فرزندی برای او نیاورده بود و خدا این آیه را درباره او نازل کرد بود:
«وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِ أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ تُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدِیهِ وَ تَخْشَی النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ فَلَمَّا قَضی زَیْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناکَها لِکَیْ لا یَکُونَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ حَرَجٌ فِی أَزْواجِ أَدْعِیائِهِمْ إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا [1].» یعنی: وقتی به آن کس که خدا نعمتش داده بود و تو نیز نعمتش داده بودی گفتی جفت خویش نگهدار و از خدا بترس و چیزی را که خدا آشکار کن آن بود در ضمیر خویش نهان می‌داشتی که از مردم بیم داشتی و خدا سزاوارتر بود که از او بیم کنی و چون زید تمنایی از او برآورد، جفت تواش کردیم تا مؤمنان را در مورد پسرخواندگانشان وقتی پسرخواندگان تمنایی از آنها برآورده‌اند تکلفی نباشد و فرمان خدا انجام گرفتنی بود.
خدا عز و جل زینب را به زنی به پیمبر خویش داد و جبرئیل را در این باب فرستاد و زینب بر زنان پیمبر فخر می‌کرد و می‌گفت: «ولی من از ولی شما بزرگتر و
______________________________
[1] احزاب، 37
تاریخ طبری/ ترجمه، ج‌4، ص: 1295
فرستاده من گرامی‌تر است.» پس از آن پیمبر صفیه دختر حبی بن اخطب نضیری را به زنی گرفت که پیش از آن زن سلام بن مشکم بوده بود و چون سلام بمرد زن کنانه بن ربیع بن ابی الحقیق شد که محمد بن مسلمه به فرمان پیمبر جزو اسیران بنی نضیر گردن او را زد.
هنگامی که پیمبر به روز خیبر اسیران را می‌دید ردای خویش را بر صفیه افکند که خاص او شد و اسلام بر او عرضه کرد که به مسلمانی گروید و آزادش کرد و این به سال نهم هجرت بود.
پس از آن پیمبر میمونه دختر حارث بن حزن را به زنی گرفت، وی پیش از آن زن عمیر بن عمرو، از مردم بنی عقده ثقیف، بود و فرزندی برای او نیاورده بود.
میمونه خواهر ام الفضل زن عباس بن عبد المطلب بود و پیمبر او را در سفر عمرة القضا در سرف به زنی گرفت و عهده دار کار ازدواج او عباس بن عبد المطلب بود.
همه این زنان که گفتیم و پیمبر گرفت هنگام درگذشت وی زنده بودند، به جز خدیجه که پیش از او و در مکه درگذشت.
پس از آن پیمبر خدا نشاة دختر رفاعه را که از بنی کلاب بن ربیعه بود به زنی گرفت، و این طایفه هم پیمان بنی رفاعه قریظه بودند.
درباره این زن اختلاف هست: بعضی‌ها نام او را سنا گفته‌اند و گویند دختر اسماء بن صلت سلمی بود و بعضی دیگر نام او را سبا گفته‌اند و پدرش را صلت بن حبیب دانسته‌اند.
پس از آن پیمبر خدا شنباء دختر عمرو غفاری را به زنی گرفت این طایفه نیز هم پیمان بنی قریظه بودند، بعضی‌ها گفته‌اند شنبا از بنی قریظه بود و به سبب هلاک طایفه، نسب وی معلوم نیست، بعضی دیگر او را کنانی دانسته‌اند.
و چنان بود که وقتی شنبا به نزد پیمبر آمد عادت زنانه بود، و پیش از آنکه پاک شود ابراهیم پسر پیمبر بمرد و شنبا گفت: «اگر محمد پیمبر بود محبوبترین کس او
تاریخ طبری/ ترجمه، ج‌4، ص: 1296
نمی‌مرد.» و پیمبر او را رها کرد.
پس از آن پیمبر غزیه دختر جابر را که از طایفه بنی بکر بن کلاب بود به زنی گرفت. پیمبر از زیبایی و خوش اندامی وی سخن شنیده بود و ابو اسید انصاری ساعدی را به خواستگاری او فرستاد و چون پیش پیمبر آمد و تازه از کفر کناره گرفته بود گفت: «رای من در این کار دخالت نداشت و از تو به خدا پناه می‌برم.» پیمبر گفت: «کسی که به خدا پناه برد مصون است.» و او را پیش کسانش پس فرستاد. گویند: وی از قبیله کنده بود.
پس از آن پیمبر اسماء دختر نعمان بن اسود بن شراحیل کندی را به زنی گرفت و چون با او خلوت کرد سپیدی‌ای در تن وی دید و بدو چیز بخشید و لوازم داد و سوی کسانش پس فرستاد. به قولی نعمان او را سوی پیمبر فرستاده بود که او را رها کرد و سبب آن بود که چون پیمبر با او خلوت کرد از او به خدا پناه برد، و پیمبر کس پیش نعمان فرستاد و گفت: «مگر این دختر تو نیست؟» نعمان پاسخ داد: «چرا؟» آنگاه از اسماء پرسید: «مگر دختر نعمان نیستی؟» اسماء گفت: «چرا؟» پس از آن نعمان به پیمبر گفت: «او را نگهدار که چنین و چنان است» و ستایش بسیار از او کرد و از جمله گفت که هرگز عادت زنانه نداشته است: «و پیمبر او را نیز رها کرد و معلوم نیست به سبب سخن زن بود یا سخن پدرش که هرگز عادت زنانه نداشته است.» پس از آن خدا، ریحانه دختر زید قرظی را به غنیمت به پیمبر خویش داد.
و نیز مقوقس فرمانروای اسکندریه ماریه قبطی را بدو هدیه داد که ابراهیم را آورد.
این جمله زنان پیمبر خدا صلی الله علیه و سلم بودند که شش تن از آنها قرشی
تاریخ طبری/ ترجمه، ج‌4، ص: 1297
بودند.
ابو جعفر گوید: در روایت هشام بن محمد سخن از ازدواج پیمبر خدا صلی الله علیه و سلم با زینب دختر خزیمه نیست که او را ام المساکین لقب داده بودند و از طایفه بنی عامر بن صعصعه بود و پیش از پیمبر خدا، زن طفیل بن حارث بن مطلب، برادر عبیده بن حارث، بود و در مدینه در خانه پیمبر درگذشت.
گویند: در ایام زندگانی پیمبر، هیچیک از زنانش بجز او و خدیجه و شراف دختر خلیفه، خواهر دحیه کلبی، و عالیه دختر ظبیان درنگذشت.
ابن شهاب زهری گوید: پیمبر، عالیه را که زنی از طایفه بنی ابی بکر بن کلاب بود به زنی گرفت و چیز داد و از او جدا شد.
و نیز او صلی الله علیه و سلم قتیله دختر قیس بن معدیکرب خواهر اشعث بن قیس را به زنی گرفت و پیش از آنکه با وی خلوت کند درگذشت و قتیله با برادر خویش از اسلام بگشت.
و نیز او صلی الله علیه و سلم فاطمه دختر شریح را به زنی گرفت.
به گفته ابن کلبی وی غزیه دختر جابر بود که لقب ام شریک داشت و پیمبر از پس شوهری که داشته بود او را گرفت و از شوهر سابق پسری به نام شریک داشت که لقب از او گرفت و چون پیمبر با او خلوت کرد او را کهنسال یافت و طلاقش داد. ام شریک از پیش مسلمان شده بود و پیش زنان قریش می‌رفت و آنها را به اسلام دعوت می‌کرد.
گویند: پیمبر خوله دختر هذیل بن هبیره را نیز به زنی گرفت.
ابن عباس گوید: لیلی دختر خطیم بن عدی هنگامی که پیمبر پشت به آفتاب نشسته بود بیامد و دست به شانه او زد.
پیمبر گفت: «کیستی؟» گفت: «من دختر کسی هستم که با باد همعنان بود، من لیلی دختر خطیم هستم،
تاریخ طبری/ ترجمه، ج‌4، ص: 1298
آمده‌ام خودم را به تو عرضه کنم که مرا به زنی بگیری.» پیمبر گفت: «چنین کردم.» لیلی سوی قوم خویش بازگشت و گفت: «پیمبر مرا به زنی گرفت.» گفتند: «بد کردی که تو زنی حسودی و پیمبر زنان مکرر دارد، برو و خویشتن را رها کن».
لیلی پیش پیمبر رفت و گفت: «مرا رها کن.» پیمبر گفت: «رها کردم.» گویند: پیمبر خدا صلی الله علیه و سلم عمره دختر یزید را نیز که زنی از بنی رواس بن کلاب بود به زنی گرفت.
 
سخن از زنانی که پیمبر خواستگاری کرد و نگرفت‌
 
از آن جمله ام هانی دختر ابو طالب بود که نامش هند بود، پیمبر از او خواستگاری کرد، اما به زنی نگرفت که ام هانی گفت فرزند دارد.
و نیز ضباعه دختر عامر بن قرط را از پسرش سلمة بن هشام بن مغیره خواستگاری کرد و او گفت: «تا رای او را بپرسم.» و پیش مادر رفت و گفت: «پیمبر خدا از تو خواستگاری کرد».
گفت: «تو چه گفتی؟» گفت: «گفتم تا رأی ترا بپرسم.» گفت: «مگر در مورد پیمبر باید رأی کسی را پرسید، برو موافقت کن.» و سلمه پیش پیمبر رفت، اما پیمبر سکوت کرد به سبب آنکه شنیده بود که ضباعه کهنسال است.
تاریخ طبری/ ترجمه، ج‌4، ص: 1299
گویند: پیمبر از صفیه دختر بشامه، خواهر اعور عنبری، نیز خواستگاری کرد، وی اسیر شده بود و پیمبر او را مخیر کرد و گفت: «اگر خواهی من و اگر خواهی شوهرت را برگزین».
و او گفت: «شوهرم» و پیمبر آزادش کرد.
و نیز پیمبر از ام جیب دختر عباس بن عبد المطلب خواستگاری کرد اما معلوم شد که عباس برادر شیری اوست که ثویبه هر دو را شیر داده بود.
از جمره دختر حارث بن ابی حارثه نیز خواستگاری کرد و پدرش گفت عیبی دارد اما نداشت و چون به خانه رفت دید که برص گرفته است.
 
سخن از کنیزکانی که پیمبر به زنی داشت‌
 
یکی ماریه دختر شمعون قبطی بود و دیگری ریحانه دختر زید قرظی و به قولی نضیری که خبر هر دو را از پیش گفته‌ایم.
  • دکتراحمدرضا نظری چروده
۰۵
تیر


لینک رزومه تخصصی اینجانب دکتراحمدرضانظری چروده استادیار دانشگاه آستارادرپایگاه علمی سیویلیکا.باکلیک بر روی لینک زیر به تمامی آثارمن میتوانید دسترسی داشته باشید.




 https://www.civilica.com/p/98261

  • دکتراحمدرضا نظری چروده
۱۲
مهر
  • دکتراحمدرضا نظری چروده
۱۵
تیر
  • دکتراحمدرضا نظری چروده