نقد منظومۀ تالشی «شال و اسبه» از امین رحمانی
نقد منظومۀ تالشی («شال و اسبه» اثر شاعر شاندرمنی: امین رحمانی)
الف) شعر «ﺷﺎﻝ ﻭ ﺍﺳﺒَﻪ»؛ شعر تالشی از امین رحمانی (للیکه دار) شاعر شاندرمنی:
ﺕˇ ﻭﺍﺗَﻪ ﻣﻦ ﻧﯿﻮﯾﺸﺘَﻪ ﺧَﻠﮑﯽ ﺧﻮﻧﺪَﻩ
ﺍﯾﻠﯽ ﺍﺷﺘﻦ ﻧِﺪﺍﺷﺘَﻪ ﺍَﺳﺒﯽ ﺭﻭﻧﺪَﻩ
ﺳﺮَﻩ ﺍﺳﺒَﻪ ﺩﻭﺭﻭ ﺩَﯼ، ﺷﺎﻝ ﻧِﺰﻭﻧﯽ
ﺗَﻠَﻪ ﻧَﯽ ﮐَﺮﮒ ﻫَﺮﯼ ﺷﺎﻟﯽ ﺩَﺧﻮﻧﯽ
ﺍَﻧﺸﺘﺎ ﺷﺎﻝ ﻣﻮﻧﯿﺴﺘِﻪ ﮐﺮﮔَﻪ ﻣﻮﻧَﻪ
ﺩَﺱ ﻭ ﭘﺎ ﺧﺸﮏ ﻣﻮﻧﯿﺴﺘِﻪ ﺧﻮﻧَﻪ ﺑﻮﻧَﻪ
ﮐﺘَﻪ ﺑﯿﮕِﻪ ﺑﯿﮕﻪ ﮎˇ ﺷﺎﻟﯽ برده
ﭘِﺘﺎﺭˇﺷَﻪ ﻟﻮﻧﯽ ﺍﻡ ﺍﺳﺒَﻪ ﻫَﺮﺩَﻩ
ﺷَﻪ ﻧﺸﺘَﻪ ﺩﺍﺭﯼ ﭘِﺸﺘﯽ ﮐﻮ ﺩَﺧﺘَﻪ
ﻣَﺜَﻞ، ﺷﺎﻟﺶ ﺳﺮﺍ ﮐﻮ ﺩِﻩ ﭘِﺨﺘَﻪ
ﺷﺎﻟﯽ ﻣَﭽَّﻪ ﮔﻨَﻪ ﻫﻢ ﺩِﻩ ﭺˇ ﺑﺒﻮ
ﺍَﺻﻠَﻦ ﺧَﺒَﺮ ﺩﺍﺭﯼ ﺧﻮﻥ ﺑﯽ ﮐﯽ ﭘﺒﻮ؟
ﺷَﻪ ﻧﺸﺘَﻪ ﮐَﻪ ﻧﺎﺭﯼ ﮐﻮ ﮔَﻪ ﺵ ﺁﮐَﺮﺩَﻩ
ﺻﺎﺣﺎﺏ ﮐَﻪ ﺩﻩ ﻗَﺸﻨﮓ ﻣﺎﺗﯽ ﺁﺑَﺮﺩَﻩ
ﺍﺳﺒَﻪ ﺵ ﺑَﺮﺩَﻩ ﺩَﻭَﺳﺘَﻪﻧﺎﺭﯼ ﮐﻮ
ﺁﺧﺎ ﮐﺎﮐﻮ ﺯﻭﻧﯽ ﻣﻦ ﮐَﺮﮔﯽ ﻫَﺮﺩَﻩ؟
ﺍﺷﺖ ˇ ﺍﺳﺒَﻪ ﮐﺎﺭَﻩ؟ ﮐﺎﮐﻮ ﺩَﺧﺘَﻪ؟
ﺍَﺯ ﮎˇ ﯾﺎ ﻣَﻨﺪﯾﻤَﻪ ﺍَﯼ ﮐﯽ ﭘِﺨﺘَﻪ؟
ﺳﺮﺍ ﺍﺳﺒَﻪ ﺁﮔَﺮﺩَﻩ ﺩﻭﻡ ﺗَﮑﻮﻥ ﺩَﻩ
ﺍﺷﺘَﻦ ﺷﯿﺮَﻩ ﺁﮐَﺮˇ ﻫَﯽ ﻧﺸﻮﻥ ﺩَﻩ
ﺍﯼ ﺩَﻓَﻪ ﺧﺸﮏ ﺁﺑَﻪ ﺷﺎﻝ ﯾﺎ ﭺ ˇ ﮐَﺮ ˇ
ﺍﺳَﻪ ﻫَﯽ ﺧﺸﮑَﻪ ﭼﺎﻓﯽ ﺯﻭﺭ ﺭﻭﺑَﺮ ˇ
ﺍﺳﺒَﻪ ﺵ ﺑَﺮﺩَﻩ ﺩَﻭَﺳﺘَﻪ ﮐَﻪ ﻧﺎﺭﯼ ﮐﻮ
ﺗَﺮَﻩ ﺭﺍﮐَﻪ ﺵ ﮔِﺘَﻪ ﺑﯿﯿَﻪ ﺩﺍﺭﯼ ﮐﻮ
ﺍﺳﺒَﻪ ﺯﻭﺯَﻩ ﮐَﺮ ˇ ﺷﺎﻝ ﻣﻦ ﻭَﺭ ﺁﺩَﻩ
ﺭَﻓِﻖ ﺟﺎﻥ ﺭﺍﮐَﻪ ﺍﻭﻣَﻪ ﻣﻦ ﺳَﺮ ﺁﺩَﻩ
ﮐَﺮﮔَﻪ ﮔﻮﺷﺖ ﻫَﺮﺩَﺭَﻩ ﺍﻧﺘَﻪ ﺳَﻘﯽ ﺭَﻩ
ﺍﺷﺖˇ ﺟﺎﻥ ﮔﻮﻟَّﻪ ﻣﻮﻧﻮ ﻭِﺭ ﭼَﻘﯽ ﺭَﻩ
ﺁﮔَﺮﺩَﻩ ﺟَﻨﮕَﻠﯽ ﺭﺍ ﺩﻭﻡ ﺗَﮑﻮﻥ ﺩَﻩ
ﺍَﮔَﻪ ﻣِﺮﺩَﻩ ﺕ ˇ ﻧﺎﻣِﺮﺩﯼ ﻧﺸﻮﻥ ﺩ
َ ﮐﯽ ﻭﺍﺗَﻪ ﺷﺎﻝ ﺳﺮَﻩ ﺍﺳﺒَﻪ ﺑﺮﺍﯾَﻪ؟
ﭼﻢ ˇ ﮐَﻪ ﺟَﻨﮕَﻠَﻪ، ﭺ ˇ ﮐَﻪ ﺳﺮﺍﯾَﻪ
ﺗﺮﺟﻤﻪ فارسی شعر (از سیّد مؤمن منفرد)
ﺗﻮ ﮔﻔﺘﯽ، ﻣﻦ ﻧﻮﺷﺘﻢ، گلویی ﺧﻮﺍند
ﯾﮑﯽ دیگر ﺍﺳﺐ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺭﺍﻧﺪ
ﺳﮓ ﻗﺮﻣﺰ ﺭﻧﮓ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ، ﺷﻐﺎﻝ این را ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺴﺖ
تله ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺷﺖ، ﻣﺮﻍ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ و ﺷﻐﺎﻝ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ
ﺷﻐﺎﻝ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪ ﺑﺎ ﭘﺮﻫﺎﯼ ﻣﺮﻍ
ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎﯼ ﺧﺸﮏ (ﮐﻨﺎﯾﻪ ﺍﺯﺑﯽ ﺑﻬﺮﻩ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﺯ ﺷﮑﺎﺭ ) ﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪ ﺑﺎ ﺑﻮﯼ ﺧﻮﻥ ﻣﺮﻍ
ﺍﯼ ﺳﮓ ﺑﮕﯿﺮ ﺑﮕﯿﺮ ﮐﻪ ﺷﻐﺎﻝ (ﻣﺮﻍ ﺭﺍ) ﺑﺮﺩ
ﻻنۀ ﻣﺮﻍ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﯾﻦ شغال ﺳﮓ ﺧﻮﺭﺩﻩ (ﺍﯼ ﺷﻐﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺍﻟﻬﯽ ﺳﮓ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺭﺩ) ﻏﺎﺭﺕ ﮐﺮﺩ
(ﺳﮓ) ﺭﻓﺖ ﭘﺸﺖ ﺩﺭﺧﺖ و ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺷﺪ
ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﺧﻮﺩﺵ ﺷﻐﺎﻝ ﺭﺍ دیگر ﺍﺯ ﺣﯿﺎﻁ ﻓﺮﺍﺭﯼ ﺩﺍﺩ
ﺑﻪ ﻣﺬﺍﻕ ﺷﻐال ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ که ﺍﯾﻦ ﺩﯾﮕﺮ ﭼﻪ ﺑﺴﺎﻃﯽ ﺍﺳﺖ؟
(شغال به صاحبخانه گفت) ﺍﺻﻼً ﺑﺎ ﺧﺒﺮﯼ ﮐﻪ ﺧﻮﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻭﯼ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺑﺮﯾﺰﺩ؟
(ﺷﻐﺎﻝ) ﺭﻓﺖ ﺟﻠﻮﯼ ﺧﺎﻧﻪ ﺩﻫﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ و این را گفت
ﺻﺎﺣﺒﺨﺎﻧﻪ (از دیدن این صحنه و شنیدن این موضوع) بسیار ﻣﺘﻌﺠﺐ ﺷﺪ
(شغال به صاحبخانه) ﻣﮕﺮ ﺗﻮ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﯼ ﻣﻦ ﻣﺮﻍ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﻩ ﺍﻡ؟
ﺁﺧﺮ ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﻣﻦ ﻣﺮﻍ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﻡ؟
ﺳﮓ ﺗﻮ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟ ﮐﺠﺎ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ؟
ﻣﻦ ﮐﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻫﺴﺘﻢ، پس ﺍﻭ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﺭﯼ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ؟
ﺳﮓ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺮﮔﺸﺖ، در حالیکه ﺩﻣﺶ ﺭﺍ ﺗﮑﺎﻥ ﻣﯽ ﺩاد
ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﻣﯽ ﮐرد ﻭ ﭘﯿﺶ ﺻﺎﺣﺐ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﻮﺩﻧﻤﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﮐرد
ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ (با دیدن شغال) ﺧﺸﮏ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺷﻐﺎﻝ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﭼﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ
در حال که هی ﺁﺏ ﺩﻫﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻭر ﻗﻮﺭﺕ ﻣﯽ ﺩاد
(صحابخانه) ﺳﮓ ﺭﺍ ﺑﺮﺩ ﺟﻠﻮﯼ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺴﺖ
ﺍﺯ ﺩﺭﺧﺖ ﺑِﻪ ﺗﺮکۀ ﻧﺎﺯﮐﯽ را ﮔﺮﻓﺖ
ﺳﮓ ﺯﻭﺯﻩ ﻣﯽ ﮐﺸﺪ که ﺷﻐﺎﻝ ﻣﺮﺍ ﺁﺯﺍﺩ ﮐﻦ
ﺍﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﻦ، ﺗﺮﮐﻪ ﺁﻣﺪ ﻣﺮﺍ ﺭﻫﺎ ﮐﻦ
(شغال رو به سگ) ﮔﻮﺷﺖ ﻣﺮﻍ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ
ﺑﺪﻥ ﺗﻮ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﮔﻠﻮﻟﻪ ﻣﺤﮑﻢ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺯﯾﺎﺩی ﭼﺎﻕ شدی
ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺟﻨﮕﻞ ﺑﺮﮔﺸﺖ در حالی که ﺩﻣﺶ ﺭﺍ ﺗﮑﺎﻥ ﻣﯽ ﺩاد
ﺍﮔﺮ (صاحب خانه) ﻣﺮﺩ ﺑﺎﺷﺪ، ﻧﺎﻣﺮﺩﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ
ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﻐﺎﻝ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺳﮓ ﻗﺮﻣﺰ ﺭﻧﮓ ﺍﺳﺖ؟
ﺧﺎنۀ ﻣﻦ در ﺟﻨﮕﻞ ﺍﺳﺖ، ﺧﺎنۀ ﺍﻭ ﺣﯿﺎﻁ ﻣﻨﺰﻝ ﻣﺮﺩﻡ.
ب) نقد شعر
منظومۀ تالشی شانزده بیتی «شال و اسبه» امین رحمانی شعری روایی(Narrative verse) است. منظومهها و شعرهایی روایی از دیرباز در دوره پیدایی شعر وجود داشتهاند در اروپا تا قرن هفدهم شعر روایی بسیار متداول بود اما پس آن با رواج داستاننویسی و روی آوردن نویسندگان به نوشتن رمان از حجم شعرهای روایی کاسته شد با این حال در قرن بیستم شاعرانی چون رابرت لی فراست (۱۸۷۴- ۱۹۶۳) شاعر امریکایی و تی اس الیوت (۱۸۸۸- ۱۹۶۵) شاعر امریکایی تبار انگلیسی اشعاری به ساختار روایی سرودهاند که از نمونههای برجسته شعری به شمار میآید. اشعار روایی در ایران و در زبان فارسی نیز به شکل منظومه و در قالب مثنوی وجود داشت و شاعران به تناسب ذوق و مقتضای حال در مضامین حماسی، غنایی، عرفانی و تعلیمی طبع آزمایی کردند که حتّی پس از شعر نو نیمایی و تا به امروز ادامه دارد.
در زبان و ادبیات تالشی نمونههای نغز و دلنشین از این نوع شعر از شاعرانی چون مسرور ماسالی(خندیله پشت)، اشکبوس اسرارپوش(ستار و سرکار) و ... وجود دارد که میتواند الگوی شاعران معاصر تالش باشد. با توجه به اهمیت منظومهسرایی و رسالتی که ادبیات در حفظ و انتقال فرهنگها و ارزشها از نسلی به نسل دیگر دارد بررسی و نقد شعر شاعران جوان و معاصر تالش در رشد و کمال شعر تالشی لازم و ضروری است.
شعر تالشی به دلیل کمبود مصوت و کاربرد فراوان صامتها امکان وزن را از شاعر میگیرد و رعایت وزن نیازمند توانایی بالای شاعر در این کار است که شعر فوق فاقد آن است با این حال قافیه که تا حدودی کمبود وزن را در شعر پر میکند و سبب آهنگین و مسجع بودن شعر میشود در این شعر رعایت شده است. منظومه تالشی «شال و اسبه» داستانی تمثیلی، فابلگونه و فولکلور است. داستان تمثیلی، روایتی است به شعر یا به نثر که مانند یک ضربالمثل و بر روی هم مشبهٌبه یا مستعارٌ مِنهی است که جانشین مشبه یا مستعارٌله محذوف شده است. داستانهای تمثیلی حاوی حجمی از نمادها هستند اما با این تفاوت که تمثیل نوعی تصویرنگاری است که در آن مفاهیم و مقاصد اخلاقی از پیش شناخته شدهای از روی قصد به اشخاص، اشیاء و حوادث منتقل میشود، در حالیکه نمادگرایی تجسم احساسِ هستیها و جوهرهایی است که قبلاً درک نشده باشد و جز به شکل نمادین خاص هم قابل درک نباشد.
روایت در این شعر بدون هیچگونه صحنهسازی و توصیف فضا با بیتی خطابی به خواننده شروع میشود سپس شاعر سریع با سه نماد که برخواسته از تمثیلی بومی است روایت را شروع میکند. در مصرع دوم بیت نخست شاعر کنایه و مثلی را بیان میکند و با این مثل تالشی خلأ صحنه و فضاسازی را در ابتدای داستان پر میکند از این مصرع (ﺍﯾﻠﯽ ﺍﺷﺘﻦ ﻧِﺪﺍﺷﺘَﻪ ﺍَﺳﺒﯽ ﺭﻭﻧﺪَه) تعریضی دارد به تیپهایی از جامعه که دسترنج دیگران را میخورند و بدون زحمت کارشان را پیش میبرند. پس این مقدمه کوتاه و سریع شاعر که با موضوع و محوریت اجتماعی نشاندهنده درونمایه جامعه شناختی است اصل روایت را از زاویه دید دانای کل نامحدود با سه نماد اسبه (سگ) و شال (روباه) و کرگ (مرغ) شروع میکند. نماد یا سمبل، نشانهای است میان صورت و معنا که بین آن نه شباهت عینی و نه رابطه همجواری وجود دارد و به مانند استعاره یک رابطه دو سویه است اما برخلاف استعاره بر مفاهیم متعدد دلالت دارد. سگ در ادبیات عرفانی نماد نفس است در فرهنگها و ادبیات ملل بازتاب داشته طوری که در برخی فرهنگها مانند دین اسلام نجس شمرده شده اما در فرهنگ دیگر در کنار اسب، شتر و گوسفند مورد احترام بوده است. در این شعر روایی سگ نماد خائنین متقلب است و روباه نماد فریب خوردگان بی نصیب، روباهی که در نمادپردازی فرهنگ ملل نماینده فریبکاری است اما به صورت استعارهای تهکمیه در این شعر نماد فریب خوردگان است شاعر با این تناقض و تضادی که در نماد روباه ایجاد کرده میخواهد اغراقی در بیان مفهوم مورد نظر خود داشته باشد تا برای خواننده باورپذیر و تأملانگیز و پندآمیز باشد. و مرغ نماد سرمایه و صاحبخانه نیز نماد حاکم جامعه. از مصرع دوم بیت ششم راوی تغییر میکند و داستان از زبان روباه روایت میشود.
قدرت نماد در انتقال چندین مفهوم سبب میشود از منظری دیگر نیز به شعر رحمانی توجه کنیم و آن بررسی شعر با فرض درونمایه عرفانی است در این صورت تفسیر نمادها به سمت عرفان کشیده میشود. صاحبخانه نماد انسان میشود، سگ نماد نفس و روباه نماد خواستههای دنیوی و وساوس نفسانی و مرغ نماد جان. با این فرض کشمکش در داستان به دو گونه قابل تقسیم است؛ کشمکش بیرونی (کشمکش بین صاحبخانه با سگ، سگ و روباه با صاحبخانه و سگ با روباه)؛ کشمکش درونی و آن (کشمکش انسان با نفس و خواستههای دنیوی است.) در این تمثیل، مرغ یا جان هر بار به واسطه حرص نفس مورد تعرض قرار میگیرد و هر بار در این دنیا به مراتب پایین تنزل مییابد و میمیرد و سرانجام با بیداری و هوشیاری سالک نفس تنبیه میشود و خواستههای دنیایی که بیرون از آدمی است رنگ میبازد و از ذهن سالک دور میشود تا بدین ترتیب مرغ جان نجات مییابد.
صحنهپردازی با وجود کوتاهی داستان به خوبی در این روایت رعایت شده است و استفاده از ترکیباتی مانند تله (دام)، خون، دس و پا خشک (دست و پای خشک) فضایی تیره و تاریک از تبانی و فریب را برای خواننده مجسم میکند و در ادامه با جست و گریز روباه و سگ فضای دلهره را به مخاطب منتقل میکند. اصطلاح «مچه گنه» که برای روباه در این شعر نسبت داده شده معادل به «ترک قبای کسی برخوردن» در فارسی است که شاعر میخواهد آن تناقضی که در نمادپردازی روباه به کار برده پررنگتر کند و شخصیت مورد نظر را با تلنگری به واقعیت نزدیک سازد. روباه که خود به فریبکاری معروف است حالا خود فریب خورده است و این به مذاق او خوش نمیآید لذا سعی میکند با آگاه ساختن صاحبخانه چهره واقعی سگ را به او که در سرای منزل خانه دارد و در حال خیانت است، نشان دهد.
اصطلاح «گه اش آکرده» در بیت هفتم، یعنی دهان را باز کرد که کنایه از خبر دادن و طبل آگاهی کوبیدن است و بیدار کردن صاحبخانه از خواب غفلت و نقطه اوج داستان است زیرا سگ در این صحنه رسوا میشود. در اینجا کشمکشی بیرونی بین صاحبخانه با سگ اتفاق میافتد شاعر کنش شخصیت صاحبخانه را که حالا از اصل ماجرا باخبر شده در مقابل خائن نشان میدهد سگی که در ادب فارسی و در افسانهها و اسطوره نماد وفاداری است. تنبیه کردن و نبخشیدن سگ تاوان خیانت اوست. سگ در بیت سیزدهم در حالت استیصال و ناچاری روباه را برای نجات خود به کمک میطلبد و از او یاری میخواهد و او را رفیق خطاب میکند مبنای چنین خواهشی از طرف سگ بر مثل معروف تالشی است (سر اسبه شالی برایه) که سگ سرخ برادر روباه یا شغال است و برادر خطاب دادن سگ به روباه نیز بر اساس این مثل معروف است اما روباه که نارفیقی سگ برایش روشن شده به این واقعیت میرسد که چنین مثلی در واقعیت درست نیست که اگر اینگونه بود خانه شغال در جنگل و خانه سگ در حیاط صاحبخانه نبود. نقطه قوت شعر رحمانی در نمادپردازی وارونهایست (reverse symbol) که انجام داده است. یعنی سگ را که به طور معمول و در فرهنگ فولکلور نماد وفاداری است خائن و روباه را که نماد فریبکاری است نماد فریب خورده آورده است و از این مهم به خوبی برآمده است. قرار دادن تمثیل های زیبا و خواندنی در سروده های جدید با دورنمایه اخلاقی، عرفانی، اجتماعی، سیاسی و دینی می تواند نقطه عطفی در تعلیم و تربیت نسل جدید و تنبه و آگاهی مردم تالش باشد. به امید خلق آثاری قوی و ماندگار در این زمینه برای همه شاعران تالش بزرگ ... .
با آرزوی توفیق روزافزون/ صغری(سونیا) رحمتی نژاد؛ 139۴/۰۹/۱۱
منبع: شاندرمن 20/ http://shanderman20.ir
با سلام
تشکر از همه عزیزانی که برای پیشرفت زبان و فرهنگ تالشی قدم بر میدارن و ارزوی موفقیت برای همه عزیزان را دارم