تو نه چنانی که منم من نه چنانم که تویی
يكشنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۶، ۰۱:۵۸ ق.ظ
غزل شمارهٔ ۲۴۶۰
تو نه چنانی که منم من نه چنانم که تویی
تو نه بر آنی که منم من نه بر آنم که تویی
من همه در حکم توام تو همه در خون منی
گر مه و خورشید شوم من کم از آنم که تویی
با همه ای رشک پری چون سوی من برگذری
باش چنین تیز مران تا که بدانم که تویی
دوش گذشتی ز درم بوی نبردم ز تو من
کرد خبر گوش مرا جان و روانم که تویی
چون همه جان روید و دل همچو گیاه خاک درت
جان و دلی را چه محل ای دل و جانم که تویی
ای نظرت ناظر ما ای چو خرد حاضر ما
لیک مرا زهره کجا تا به جهانم که تویی
چون تو مرا گوش کشان بردی از آن جا که منم
بر سر آن منظرهها هم بنشانم که تویی
مستم و تو مست ز من سهو و خطا جست ز من
من نرسم لیک بدان هم تو رسانم که تویی
زین همه خاموش کنم صبر و صبر نوش کنم
عذر گناهی که کنون گفت زبانم که تویی
با دو بار کلیک بر روی هر واژه میتوانید معنای آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
شمارهگذاری ابیات | وزن: مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن (رجز مثمن مطوی) | شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | منبع اولیه: ویکیدرج |ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
داود آزاد » می صوفی افکن کجا می فروشند » تو همه در خون منی
برای معرفی آهنگهای دیگری که در متن آنها از این شعر استفاده شده است اینجا کلیک کنید.
حاشیهها
تا به حال ۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. برای نوشتن حاشیه اینجا کلیک کنید.
ناشناس نوشته:
بی حاشیه صرف جهت تبلیغ
لینک دانلود دکلمه بسیار زیبای دکتر:
http://s4.picofile.com/file/7850047418/2460.mp3.html
http://www.panevis.net/molana/
محمد رضا نوشته:
پیر منم جوان منم تیر منم کمان منم
یار مگو که من منم ،من نه منم ،نه من منم
گر تو توئی و من منم ،من نه منم ،نه من منم
عاشق زار او منم ، بی دل و یار او منم
یار و نگار او منم ، غنچه و خار او منم
لاله عذار او منم ، چاره ی کار او منم
بر سر دار او منم ، من نه منم ، نه من منم
باغ شدم ز ورد او ، داغ شدم ز پیش او
لاف زدم ز جام او ، گام زدم ز گام او
عشق چه گفت نام او من نه منم،نه من منم
دولت شید او منم ، باز سپید او منم
راه امید او منم ،من نه منم ،نه من منم
گفت برو تو شمس حق، هیچ مگو ز آن و این
تا شودت گمان یقین ،من نه منم ،نه من منم
**************************
پیر منم جوان منم تیر منم کمان منم
دولت جاودان منم من نه منم نه من منم
سرو من اوست در چمن روح من اوست در بدن
نطق من اوست در دهن من نه منم نه من منم
زین واقعه مدهوشم با هوشم و بی هوشم
هم ناطق خاموشم هم نوح خموشانم
زان رنگ چه بی رنگم زان طره چه آونگم
زان شمع چو پروانه یارا چه پریشانم
هم ساقی و هم مستم هم فرقم و هم بختم
هم محنت و هم بختم هم دردم و درمانم
هم خونم و هم شیرم هم طفلم و هم پیرم
هم چاکر و هم میرم هم اینم و هم آنم
محمد رضا نوشته:
یه سوال! این اشعار بالاییم از مولاناست؟!!! اگه هست پس چرا من تو هیچ کتابی پیداش نکردم؟!!! تو گنجورم نیست!
من نوشته:
با سلام نظرم درباره رابطه من و تو.
من چیست؟ من بر دو قسم مورد نظر شیخ بوده است اول منی که ذات و حقیقت فرد است و جز خداوند و خود فرد کسی بر آن آگاه نیست و نوع دوم حاصل اجتماع است و به نوعی زاده ی تو گفتن های پیرامون فرد است هر فردی برای خود این دو را دارد که با هم یکسان نیستند کمال سوق این دو به همدیگر است. تو چیست؟ تو شناختی است که دیگران از فرد دارند و او را با آن خطاب قرار میدهند مفهومی خاص و بار خاصی در ذهن افراد دیگر از ما وجود دارد و با گفتن تو هدف قرار میگیرد. من حاصل شده از تو گفتن های اجتماع چیزی است و من حقیقی چیز دیگری.
به عبارتی آنچه به شما نسبت داده میشود یا همان تو هایی که به شما گفته میشود من دوم فرد را میسازد
بی شک من تراشیده شده از خود(من حقیقی) با ضربه های تیشه (تو گفتن) تصور عموم افراداز خودشان است که با حقیقت وجودیشان متفاوت است.
گر تو توئی و من منم، من نه منم نه من منم…..
عماد نوشته:
استاد داریوش اقبالی هم این شعر رو با سبکی متفاوت اجرا کرده اند.
روح القدس نوشته:
تا انجیل عیسی مسیح را نخوانید به درک واقعی این غزل نخواهید رسید …
زین همه خاموش کنم صبر و صبر نوش کنم
عذر گناهی که کنون گفت زبانم که تویی
این بیت داره از رنج مسیح روی صلیب حرف میزنه …