جلوه های بلاغیِ آموزه های تعلیمی در داستان های عامیانه اسمارستمی جلیلیان
ادبیات تعلیمی یکی از کهنترین، مهمترین و تأثیرگذارترین گونههای ادبی است که در میان همهی اقوام و ملل، نمودی چشمگیر و تعیین کننده دارد. شعر و نثر فارسی نیز از دیرباز، اهداف و مقاصد تعلیمی را در انواع گوناگون خود آزموده و متجلّی کرده است. در این میان، قصّهها و حکایات؛ از جمله قصّههای عامیانه، سهمی بارز و محوری را در انتقال آموزههای متنوّع تعلیمی از آنِ خود کردهاند. این قصّهها بخشی قابل توجّه از میراث روایی، ادبی، فرهنگی و جامعهشناختیِ هر قوم به شمار میروند. بررسی و تحلیل آموزههای تعلیمی در حکایات عامیانه، گامی است راهگشا برای ورود به دنیای ذهنیّات، باورها، عواطف و اخلاقیّاتِ مردمان یک ملّت. بر این اساس و با توجّه به همین اهمیّت، پایاننامهی حاضر به بررسی و طبقهبندی آموزههای تعلیمیِ مربوط به مجموعهای از حکایات عامیانه ( بر اساس کتاب گل به صنوبر چه کرد) و جلوههای بلاغی مربوط به این آموزهها میپردازد. یافتههای این پژوهش نشان میدهند آموزههای دینی و مذهبی، توصیههای مربوط به نکوهش نیرنگ و سادهلوحی، تمجید تلاش و کوشش برای رسیدن به مقصود، تعلیمات مرتبط با دروغ و دروغگویی، نکوهش حسادت و بدطینتی و نیز تأکید بر تاوان بدی، بیشترین بسامد را در میان توصیههای تعلیمی حکایات بررسی شده دارند. لازم به ذکر است نحوهی القای این آموزهها در بیشتر موارد به شکل غیر مستقیم است. جلوههای بلاغیِ آموزههای مذکور نیز به ترتیب بسامد عبارتند از: کنایه، تشبیه، تلمیح، تمثیل، مجاز، ارسالالمثل و براعت استهلال.