بحر (عروض)
شنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۸، ۰۱:۵۶ ق.ظ
بحر (عروض)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی افبحر (اصطلاح عروض)، هر کیفیت وزنیِ حاصل از تکرار یا ترکیب یک یا چند پایه عروضی را گویند. و به همین دلیل خواجه نصیر طوسی، بحر را حاصل از تکرار ارکانمیداند.
مقدمه
[ویرایش]تاریخچه
[ویرایش]در کتب عروض فارسی و تازی، بنیانگذاری عروض و در نتیجه ابتکار استخراج و تدوین بحور اولیه شعر عرب و طبقهبندی آنها در دوایر پنجگانه، به خلیل بن احمد فراهیدی (د ۱۷۰ق) نسبت داده شده است لیکن برخی از محققان معاصر، بر پایه مطالعات در زمینه وزن شعر در ایران پیش از اسلام و نیز با استناد به تحقیق ابوریحان بیرونی (د ۴۴۰ق) درباره وزن شعر هندوان در زبان سنسکریت و ایراد شبهه وی ، چنین انتسابی را روا نمیدانند و گاهی در آن تردید کرده، و یا بر آن رفتهاند که خلیل بن احمد، خود این دانش و این شیوه را از اوزان شعر آریایی و سنسکریت و یونانی و لاتینی (زبانهای هند و اروپایی خویشاوند فارسی) اخذ و اقتباسکرده است.
وجه تسمیه بحر عروضی
[ویرایش]۱) شمس قیس رازی در وجه تسمیه بحر عروضی به بحر، سعت و کَثْرَت آن را در اشتمال بر اوزان مختلف و انواع متفاوت، گوشزد میکند، زیرا «تحت هر یک، به واسطه ازاحیفی که به اجزاء آن لاحق میگردد، انواع شعر حاصل میگردد».
۲) گروهی، بحور را اوزانی میدانند که عرب مدار شعرش را بر آنها قرار داده است.
۳) در وجه تسمیه آن به «بحر» (دریا)، شمس قیس رازی دو وجهِ شَبَه یا دو عامل مشترک را دخیل دانسته است: نخست، «سِعَت و کَثرَت» و دیگر، معنی «بحر» در لغتعرب، یعنی «شکافتن»؛ چرا که دریا، شکافی فراخ در زمین است، حاوی آب بسیار و فواید فراوان، و بحور عروضی نیز مشتمل بر انواع شعر و «طرفی است از کلام منظوم مشتمل بر انواع اوزان».
بحر از نظر عروض سنّتی
[ویرایش]عروضیان قدیم، خلیل بن احمد (بنیانگذار عروض عرب) و پیروان او، هشت پایه اصلی در نظر گرفتهاند.
عروضیان قدیم، در نامگذاری پارههای بحور به مثابه الگوهای اصلی سنجش اوزان، اتفاق نظر ندارند و به اختلاف، از آنها به فواصل سالمه، ارکان، اجزاء، اصول، افاعیل و تفاعیل تعبیر کردهاند.
انواع بحور از نظر قدما
[ویرایش]خلیل بن احمد و برخی دیگر از قدمای عروضیان، بحور را حاصل از ۸ رکن اصلی میدانستند، از این قرار: مفاعیلن، فاعلاتن، مستفعلن، فعولن، فاعلن، متفاعلن، مفاعلتن و مفعولاتُ. به سخن دیگر، تمامی بحرها و اوزان شعری از ارکان یاد شده - اعم از سالم یا مزاحف - ساخته میشود.
برخی از عروضیان، همچون شمس قیس رازی و خواجه نصیرالدین طوسی دو رکن دیگر به ارکان هشتگانه منسوب به خلیل بن احمد افزودند: «فاع لاتن» و «مس تفع لن».
سه رکن فاعلن، مفاعلتن و متفاعلن را خاص شعر عرب شمردهاند و در نتیجه، ارکان شعر پارسی را ۷ دانستهاند. تفاوت «فاع لاتن» و «مس تفع لن» با فاعلاتن و مستفعلن، از نظر شمس قیس رازی در ترکیب اسباب و اوتاد آنهاست؛ اما اغلب عروضیان قدیم، بنا را همان ۸ رکن نهادهاند و میان فاعلاتن با فاع لاتن و مستفعلن با مس تفع لن، تفاوتی قائل نشدهاند، چرا که به لحاظ ایقاعی و لحن موسیقیایی، فرقی ندارند. از تکرار متوالی هر یک از ارکان اصلی، ۷ بحر متفقالارکان، و از ترکیب آنها ۱۲ بحر مختلف الارکان حاصل میشود.
← بحور متفقالارکان
بحر هَزَج، از تکرار متوالی مفاعیلن؛ بحر رمل، از تکرار فاعلاتن؛ بحر رَجَز، از تکرار مستفعلن؛ بحر متقارب، از تکرار فعولن؛ بحر متدارک، از تکرار فاعلن؛ بحر کامل، از تکرار متفاعلن؛ بحر وافر، از تکرار مفاعلتن.
← بحور مختلف الارکان
بحر مضارع، از ترکیب مفاعیلن و فاعلاتن؛ بحر خفیف، از فاعلاتن و مستفعلن؛ بحر مُجْتَثّ، از مستفعلن و فاعلاتن؛ بحر مُنْسَرِح، از مستفعلن و مفعولاتُ؛ بحر مُقْتَضَب، از مفعولاتُ و مستفعلن؛ بحر مدید، از فاعلاتن و فاعلن؛ بحر بسیط، از مستفعلن و فاعلن؛ بحرطویل، از فعولن و مفاعیلن؛ بحر سریع، از مستفعلن، مستفعلن و مفعولاتُ؛ بحر غریب (یا جدید)، از فاعلاتن، فاعلاتن و مستفعلن؛ بحر قریب، از مفاعیلن، مفاعیلن و فاعلاتن؛ بحر مُشاکل، از فاعلاتن، مفاعیلن، مفاعیلن.
بعضی از این بحور، به صورت سالم به کار برده نمیشود و فقط زحافات آنها مطرح شده است. علمای عروض سنتی، ۱۱ بحر از بحور ۱۹گانه را مشترک در شعر فارسی و شعر عرب دانستهاند، از این قرار: بحرهای هزج، رمل، رجز، متقارب، منسرح، مضارع، مقتضب، مجتث، سریع، متدارک و خفیف؛ بحرهای پنجگانه طویل، مدید، بسیط، وافر و کامل را مختص شعر عرب و ۳بحر غریب (یا جدید)، قریب و مشاکل را خاص شعر فارسی شمردهاند. به گفته خواجه نصیر الدین طوسی شاعران ایرانی و عرب در بحر متدارک اشعار اندکی سرودهاند. اگر چه در اشعار شاعران فارسی زبان در ۵ بحر خاص عرب نمونههایی میتوان سراغ داد، لیکن به نظر قدماء، به ویژه قیس رازی، شمس، این اشعار ثقیل است و مطبوع نیفتاده است.
← انواع ترکیب افاعیل
۱) از ترکیب این افاعیل یا تکرار هر یک، آهنگهای گوناگونی به نام بحر پدید میآید.
۲) اگر افاعیل مزبور بدون تغییر، تکرار یا ترکیب شود، بحور حاصل را سالم، و اگر تغییراتی یافت آن بحور را مُزاحَف مینامند.
به عبارت دقیقتر: در عروض کهن به هر گونه تغییری که در اسباب و اوتاد ارکان اصلی راه یابد - اعم از حذف یا زیادت حرف یا حروفی، و اسکان متحرکی - زِحاف میگویند (زحاف جمع زَحف است، لیکن در عروض مفرد تلقی میشود و آن را به ازاحیف و زحافات جمع میبندند)؛ از اینرو، هرگاه ارکان اصلی بیهیچ تغییری تکرار یا ترکیب شوند، وزنو بحر حاصل از آن «سالم» نامیده میشود، مانند «فاعلاتن» که از آن «بحر رمل سالم» به دست میآید؛ و چنانچه تغییری به اسباب و اوتاد راه یابد، بحرحاصل را «مزاحف» گویند، مانند «فَعِلاتُن» که مزاحف فاعِلاتُن است. بدین سان، به واسطه ازاحیفی که به ارکان تعلق میگیرد، بحور و اوزان بسیاری پدید میآید که هر یک، چونان بحری فرعی، نامی و لقبی مییابد و این همه، سبب دشواری و پیچیدگی عروض کهن شده، و عروضیان متاخر را به نقد آن برانگیخته است.
هر تغییری، اعمّ از زیادت یا نقصان، نامی دارد و هر رکنی بنا به تغییراتی که مییابد، لقب یا القابی پیدا میکند.
۳) افاعیل، خود از اجزای کوچکتری تشکیل شدهاند که سبب و وتد و فاصله یا ارکان عروض، نامیده میشوند.
به عبارت بهتر: ارکان عروضی خود حاصل ترکیب اندامهای کوچکتری به نام سبب (دو نوع: خفیف - ثقیل)، وتد (دو نوع: مفروق مقرون یا مجموع) و فاصله (دو نوع: صغری - کبری) و هر کدام از آنها نیز مرکب از حروفی متحرک و ساکن است، از این قرار:
الف - سبب: ۱.خفیف: از یک متحرک و یک ساکن به نشانه (-)، مانند: هَم؛ ۲.ثقیل: از دو متحرک متوالی به نشانه ()، مانند: هَمه.
ب - وتد: ۱.مفروق: از دو متحرک و یک ساکن در وسط به نشانه (-)، مانند: چامه؛ ۲.مقرون: از دو متحرک متوالی و یک ساکن به نشانه (-)، مانند: چَمَن.
ج - فاصله: ۱.صغری: از ۳ متحرک پی در پی و یک ساکن به نشانه (-)، مانند: بِرَوم؛ ۲.کبری: از ۴ متحرک متوالی و یک ساکن به نشانه (-)، مانند: بِبَرَمَش.
به سخنی دیگر، اسباب و اوتاد و فواصل، کوچکترین واحدهای تشکیلدهنده بحور شمرده میشد که امروزه، در برخی کتب عروضی، با الهام گرفتن از دانش زبانشناسی، اصطلاحات «مصوّت» و «صامت» و «هجاهای عروضی» جانشین آنها شده است.
۴) عروضیان، اسباب و اوتاد را کوچکترین اجزای شعری میانگاشتند و بحث از نفْس حروف متحرک و ساکن را، هرچند اجزای اولیّه و سازنده سخن است، خارج از بحث عروض میدانستند.
۵) قدما ترکیباتی خاص از حروف متحرک و ساکن را، اجزای اصلی و سازنده افاعیل هشتگانه میشمردند.
آن ترکیبات عبارتاند از: سببِ خفیف و ثقیل، و وتد مجموع و مفروق .
۶) قدما، آهنگهایی را که از ارکان سالم پدید آمده، اصلی و دیگر آهنگها را فرعی میانگاشتند.
نقد معاصرین به عروض سنتی
[ویرایش]مساله بحرسازی و طبقهبندی اوزان شعری در گروههای سالم و مزاحف به شیوه قدما از یک سوی، و از سوی دیگر، مشکل تعلیم و تعلّم آن، به ویژه آموختن و به خاطر سپردن عناوین و القاب عجیب و نامانوس ازاحیف و اوزان مزاحف، نظیر خَرْم، خَرْب، جَدْع، جَحْف، هَتْم و حَذَذ و یا بیت معصوب مقطوف، بیت موقوص و بیت مَجْزُوَّمُرَفَّل و... که به گوش هر فارسی زبانی گران میآید، هر متعلم مشتاقی را میرماند. از این رو عروض دانان معاصر ایرانی بر آن شدند تا به نقد شیوه پیشینیان اهتمام ورزند و با توجه به تفاوت روح وزن در دو زبان فارسی و عرب، طرحهایی نو در افکنند و با ابداع روشهای علمی سادهتر، وزن شعر فارسی را از سیطره عروض عرب آزاد سازند.
وزیری با تعویض بعضی اصطلاحات مانند «لنگه» به جای مصراع، «پایه» به جای رکن، «وابُری» به جای تقطیع و...، ۱۴پایه بکرِ دو تا پنج هجایی را مبنای بحرسازی قرار میدهد که از تکرار یک پایه یا ترکیب پایهای با پایههای دیگر، «لنگه» شعری به دست میآید و بحری حاصل میشود و بدین سان، چنانچه این پایهها، در اشکال و مواضع مختلف با خود یا با پایههای دیگر تکرار یا ترکیب شوند، هزاران بحرشعری به دست میدهند.
وزیری برای هر پایهای دو نکته را ضروری میداند: نخست، کمتر از دو هجا نباشد و دیگر، به هجای بلند ختم شود. شرط اخیر را فرزاد نیز بایسته دانسته است.
← نظر خانلری
خانلری در تعریف بحر میگوید: «در علم عروض، اجناس وزن را بحر مینامند».
←← شروط وزنهای همجنس
به نظر خانلری، وزنهایی را میتوان همجنس خواند که دارای دو شرط باشند:
۱) نسبت میان هجاهای کوتاه و بلند آنها در قطعات مساوی همانند باشد.
۲) نظم این هجاها در سلسلهای که از آن جدا شدهاند، یکسان باشد.
مثلاً در وزن هزج، چهار بار مفاعیلن (U - - -)، در وزن رَجَز، چهار بار مستفعلن (- - U -)، و در وزن رَمَل چهار بار فاعلاتن (- U - -)، نسبت هجاهای کوتاه و بلند،مساوی است؛ یعنی هر یک شانزده هجا دارد و در هر یک چهار هجای کوتاه و دوازده هجای بلند وجود دارد.
اما، وزنِ فعلاتن چهار بار با فاعلاتن چهار بار که در عروض قدیم از یک جنس شمرده شده، از دو جنس مختلفاند و جامعی میان آنها نیست.
←← پایههای تشکیل بحور
اساس بحر و تشکیل بحور از نظر خانلری، ده پایه است :
۱) U - ۲) - U ۳) U U ۴) - - ۵) U - - ۶) U U - ۷) - - - ۸) U - U ۹) - U - ۱۰) - U U.
از نظر نگارنده، پایههای ۲، ۳، ۸ و ۱۰ صحیح نیستند، زیرا به هجای کوتاه ختم شدهاند.
در حالیکه، همانطور که وزیری و فرزاد نیز گفتهاند، پایه باید به هجای بلند ختم شود تا کیفیت موسیقایی پیدا کند.
خود خانلری در تعریف پایه میگوید: «مجموعه چند هجا که به وسیله یک تکیه یا یک ضرب قوی به هم متّصل شوند».
این ضرب قوی از ویژگیهای ایقاع است و در شعر، هجای بلند جایگزین آن میشود.
←← حصول بحور از تکرار
خانلری همه اوزان بحور فارسی را نتیجه تکرار یک یا چند پایه میداند. وی، پانزده جنس وزن، یعنی پانزده سلسله، در اوزان شعر فارسی یافته است.
←← بحور تام و ناقص
خانلری اوزان را تام یا ناقص میداند.
در اوزان تام، شماره هجاها درست به اندازه شماره هجاهای دایره است و اوزان ناقص اوزانی است که یک یا چند هجا، کمتر از دایره دارد. وی اوزان تامّ را نوع مستقل شمرده و اوزان ناقص را از متفرّعات اوزان دیگر قرار داده است. از هر بحر تامّی، بر حسب اینکه یک یا چند هجا از آخر وزن کم شود، فروعی چند به دست میآید.
← نظر فرزاد در مورد پایههای بحور
فرزاد، بحور شعری را براساس ۲۳ پایه میداند که همه آنها، با دگرگونیهایی، از یک پایه که پدر پدرهای ارکان نامیده میشود، یعنی مفعولاتن (- - - -) گرفته شده است.
او گروههای متمایزی را که از هجاهای عروضی تشکیل شده باشد ارکان مینامد و مانند وزیری معتقد است که پایه حتماً باید به هجای بلند ختم شده باشد.
←← ارکان وزن کامل فارسی
فرزاد هر وزن کامل فارسی را مرکّب از چهار رکن کامل میداند.
در بحرسازی، گاهی فقط یک رکن چهار بار تکرار میشود، مثل مفاعیلن چهار بار.
در بعضی موارد نیز دو رکن مختلف، یکی پس از دیگری میآید و هر دو رکن، به همان ترتیب نیمه اول، در نیمه دوم تکرار میشود، مثل مفاعلن فعلاتن دو بار.
←← اشتقاق اوزان از یکدیگر
فرزاد، اشتقاق وزنی از وزنی دیگر را به یکی از این طرق ممکن میشمارد: اشتقاق رکن اساسی وزن دوم از رکن اساسی وزن پدر ؛ آمدن رکن متفاوتی به جای رکن اول (و سوم) یا دوم (و چهارم) وزن پدر؛ حذف هجای آخر از وزن پدر؛ حذف رکن اول و هجای آخر از وزن پدر ؛ حذف قسمتی از نیمه اول وزن پدر.
← نقد نظرات خانلری و فرزاد
از روش خانلری و فرزاد در طبقهبندی بحور نقد شده است.
←← نقد حمیدی
حمیدی، از ترکیب اسباب و اوتاد و فواصل، ترکیب لفظی « متفاعلاتان » را پیریخته و آن را «حلقه مفقوده» نامیده است. به اعتقاد او، با تکرار ارکان مختلف آن به گونههای مختلف (تکرار یک رکن یا ترکیب دو رکن مختلف با هم)، بحور گوناگونی پدید میآید. گاه ترکیب دو یا سه جزء از دو یا سه بحر، ترکیبی تازه و بحری نو پدید میآورد.
درجای دیگر اینگونه نقل شده که حمیدی با انتقادی تند و سخت آمیخته به تعریض از «زحاف» در عروض کهن، از در پیوستن یک فاصله و یک وتد و یک سبب، ترکیب «متفاعلاتن» (- - -) را پیش می نهد و آن را «حلقه گمشده» و مادر تمام اوزان موجود و ممکن الوجود شعر فارسی میداند. از «متفاعلاتن»، ۲۳ بحر مشهور و دارای نام در عروض کهن پدید میآید و در مراحل بعد، هر گاه جزوی از «متفاعلاتُن» با یک یا دو جزو دیگر آن ترکیب شود، بحور بسیاری حاصل خواهد شد.
←← نقد وزیری
علی نقی وزیری، که سالها قبل از خانلری و حمیدی و فرزاد نظریات علمی خود را بیان کرد، تکرار پایهها را (چه تکرار یک رکن و چه ترکیب رکنی با ارکان دیگر) به مقداری کهلِنگه شعری را تشکیل دهد، بحر میشمارد. وزیری چهارده پایه موسیقایی بکرْ را اساس بحرسازی شعر فارسی قرار داده است.
←← دیدگاه نجفی
نجفی ضمن تاکید بر ضرورت طبقهبندی علمی نزدیک به ۳۰۰ وزن متفاوت و مستقل در اشعار موجود زبان فارسی و نا کار آمد بودن روش قدما به سبب ورود ۴۹ عامل «من عندی» در مبحث زحافات، به نقد شیوههای طبقهبندی بحور خانلری و فرزاد میپردازد.
←← نظر کابلی
کابلی نیز به نوبه خود، پس از نقد روشهای بحرسازی پیشگامان معاصر، علاوه بر طبقهبندی اوزان، نامگذاریهای تازه اصطلاحات را هم ضروری میداند: به بحر و سخن موزون، «رشته نظم»، به رکن، «ریسه تکرار شونده»، به هجای بلند، «دانه»، به هجای کوتاه، «نیم دانه» و...میگوید و «روش تازه» خود را، بر بنیاد این اصطلاحات بنا مینهد؛ به نحوی که از در پیوستن «دانه» و «نیمدانه»ها، «ریسه»ها، و از تکرار یا ترکیب «ریسه» ها با دگرگونیهایی «رشته نظم»های مختلف (=بحور) به دست میآید.
تفاوت روش ادبا
[ویرایش]روش فرزاد و حمیدی از این نظر با وزیری متفاوت است که آنان، با تغییراتی از خود، که در اجزای مختلف یک رکن پدر و یا یک عبارت ترکیبی مثل « متفاعلاتان » (که خودمرکّب از چند جزء مختلف است) پدید میآورند، آنها را به ارکانی مستعمل برای بحر سازی، تبدیل میکنند.
اما وزیری، نیازی به اینگونه تغییرات نمیبیند.
خانلری نیز، هرچند اشتباهات فرزاد و حمیدی را، در تغییر رکن به دلخواه، مرتکب نشده، اما در تشخیص پایه، شرط مختوم بودن پایه به هجای بلند را نادیده گرفته و در نتیجه، اساس بحر سازی او خدشهدار شده است.
نظرات وزیری
[ویرایش]وزیری نیز مانند بسیاری از ادبا در مورد شروط پایه، امتیاز بحر سازی وارکان یحر سازی نظر مستقلی دارد.
← شروط پایه
وزیری، نخستین کسی است که پایه را درست تشخیص داده و دو شرط اصولی برای آن درنظر گرفته است:
۱) از دو هجا کمتر نباشد؛ ۲) مختوم به هجای بلند باشد.
با این دو شرط پایههای دو تا پنج هجایی، تحقق میپذیرد.
← امتیاز بحر سازی
امتیاز بحر سازی وزیری این است که هر یک از ترکیبات گوناگون از پایههای چهاردهگانه را مستقل شمرده و درنتیجه مُعْضَل گروهبندی را، حل کرده است.
او به پیدا کردن گروه برای آهنگ یا دادن القاب به بحور، نیازی ندیده است.
امتیاز دیگر وزیری این است که عروضیان دیگر براساس اشعار موجود، بحوری را شناخته و تعیین کردهاند، درصورتی که وزیری برای بحر سازی، اساسی را پیشنهاد کرده است که بیش از دو هزار بحر، اعم از آنچه گفته شده یا بعدها گفته خواهد شد، میتوان بر پایه آن بنا کرد.
← ارکان بحر سازی
ارکان چهاردهگانه وزیری که اساس بحرسازی او را تشکیل میدهد به ترتیب عبارتاند از: دو هجایی: فَعَل، فاعِل؛ سه هجایی: فَعَلُن، فَعُولُنْ، فاعِلُنْ، مفعولُن؛ چهار هجایی: فَعَلاتُنْ، مُفْتَعِلُنْ، فَعَلَتُنْ، فاعلاتن؛ پنج هجایی: مُتَفَعُولُنْ، مُفْتَعِلَتُنْ، مُفْتَعِلاتُنْ، مُفَتَعِلُن. ترکیبات گوناگون این پایهها بحور را پدید میآورند.
بحور مستحدث
[ویرایش]به گفته شمس قیس رازی عروضیان ایرانی چون بهرامی سرخسی و بزرجمهر قسیمی، بر بنیاد ۸ رکن اصلی، دست به استخراج بحوری زده بودند که یا هیچ شاعری در آن بحور شعر نسروده بود، و یا اگر هم شعری سروده میشد، مقبول ذوق ایرانیان واقع نمیشد؛ در نتیجه، این بحور، جز بحرهای غریب (یا جدید)، قریب و مشاکل، هرگز به عنوان بحرهای مستقل مطرح نشد. قدما به این بحور «مستحدث» میگفتند، چرا که در آثار شاعران و کتب منتقدان بزرگ عروض، پیشینهای نداشت.
شمس قیس رازی از ۲۱بحر مستحدث نام برده است که در ۳دایره منعکسه، منغلطه و متعلقه جمع آمده بود همچنین اشعار شاذّ، تصنعی و ثقیل یکی از ۳دایره را مطرح کرده است که عبارتند از: بحر صریم، کبیر، بدیل، قلیب، حمید، صغیر، اصم، سلیم، حمیم، مصنوع، مستعمل، اخرس، مبهم، معکوس، مهمل، قاطع، مشترک، معمّم، مستر، معیّن و باعث.
بحر پیش از اسلام
[ویرایش]در این بخش از مقاله به بررسی بحر در پیش از اسلام پرداخته میشود.
اقتباس عروض عرب از عروض آریایی
[ویرایش]۱) به گفته ابوریحان بیرونی عروض عرب از عروض آریایی پیش از اسلام اقتباس شده است.
۲) صفاء خلوصی، محقق معاصر عراقی، نیز در مقدّمه کتاب القِسطاسُ المستقیم اثرِ جار اللّه زمخشری، دلایل اقتباس عروض عرب از عروض آریایی را بیان میدارد.
به نظر این محققان، بیشتر بحور عروضی مستعمل پس از اسلام، اصلی ایرانی داشته است.
← اوزان اقتباس شده
اوزانی چون رباعی، قریب، و مُشاکل، محققاً پیش از اسلام، نشأت گرفتهاند.
اصطلاحات عروضی، سبب و وتد، از اصطلاحات عروضی قدیم آریایی «Sabola»، «Varta» گرفته شده و نیز «أرْل» یا «أرْی»، به معنی جزء آخر نیمه اول بیت، اصطلاحی آریایی است.
شعر عروضی در ایران پیش از اسلام
[ویرایش]شعر عروضی در ایران قبل از اسلام وجود داشته باشد و برای اثبات آن شواهدی در دست میباشد.
← شواهد
۱) وجود اشعار هجایی و کمّی، همچون کتیبه سنگی حاجی آباد (یک قطعه شعر به زبان پهلوی)، یادگار زریران، درخت آسوریک، چامه شاه بهرام، سرود کَرْکُوی و شعر بهرام گور، همه مؤیّد وجودِ شعر موزون، و به احتمال قریب به یقین، شعر عروضی با کمیّت هجاییِ پیش از اسلام در ایران است.
۲) گاهان ( گاثهها ) یا سرودهای زردشت نیز تماماً شعر است.
وزن کمی در ایران پیش از اسلام
[ویرایش]هرچند قرائن و شواهدی دالِّ بر وجود وزن کمّی در پیش از اسلام در دست است اما هنوز نمیتوانیم با قاطعیّت نحوه بحر سازی و عناصر سازنده بحر و کیفیّت آن را در آن دوران بیان داریم. اما بدون تردید، پیش از اسلام در بحور خاصی شعر سروده شده که منشأ پیدایش بحور عروضی بعد از اسلام و الهامبخش خلیل بن احمد بوده است.
← نظر صادقی
به گفته علی اشرف صادقی، در زبان فارسی، همانند دو زبان دیگر هند و اروپایی، یعنی یونانی و سنسکریت، امتداد مصوّت نقش ممیّز داشته و این ویژگی پس از قرن نهم هجری از میان رفته است.
به عبارت دیگر، در زبان فارسی تا قبل از قرن نهم، مانند زبان عربی، تفاوت مصوّتهای بلند و کوتاه تنها ناشی از امتداد مصوّت بوده است.
بنابراین، وزن شعر پیش از اسلام وزن کمّی بوده است نه هجایی، زیرا وزن کمّی، خاصّ زبانهایی است که تفاوت مصوّتهای کوتاه و بلند آنها بر مبنای کشش باشد.
دوایر عروضی
[ویرایش]عروضیان قدیم، برای آموزش بهتر به مبتدیان و نشاندادن ارتباط بحور با یکدیگر، دایرههایی وضع کرده، و در آنها بحرهای نزدیک به هم را (از نظر متحرکات و سواکن و ترتیب اسباب و اوتاد) نشان دادهاند. این دایرهها، بر حسب شمار بحور، به خانههایی تقسیم میشد و یک مصراع، اساس آن دایره قرار میگرفت، به نحوی که خواننده مصراع از هر خانهای و از هر واژهای شروع به قرائت میکرد، به یکی از اوزان مطرح شده در همان دایره دست مییافت. دوایر پنجگانهای که مورد استفاده و استناد عروضیان ایرانی بود، اینهاست:
۱.دایره مختلفه: شامل بحرهای طویل، مدید و بسیط، با اساس قرار دادن مصراع «به من برگذر ای مَه».
۲.دایره مؤتلفه: مشتمل بر بحرهای وافر و کامل، با اساس قرار دادن مصراع «بگو دل من کجا طلبم زبهر خدا». این مصراع چنان است که میتوان آغاز هر دو بحر (وافر و کامل) را از واژههای آن در نظر گرفت.
۳.دایره مجتلبه: شامل بحرهای هزج، رجز و رمل، با اساس قرار دادن مصراع «مرا دل بی دلا رامی نیارامد».
۴.دایره مشتبهه: شامل بحرهای سریع، منسرح، خفیف، مضارع، مقتضب و مجتث، با اساس قرار دادن مصراع «به من ده تو بتا هم یک بار باده».
۵.دایره متفقه: شامل بحرهای متقارب و متدارک، با اساس قرار دادن مصراع «مرا بی دلارام شادی نیاید». البته مصراع به گونهای است که میتوان آغاز دو بحر را از واژههای مختلف آن در نظر گرفت.
← نظر خلیل بن احمد
طبقهبندی بحور شعر از زمان خلیل بن احمد مورد نظر عروضیان بوده است. خلیل بن احمد پانزده بحر را در پنج گروه یا دایره قرار داد: بحور طویل و مدید و بسیط در دایره مختلفه ؛ بحور وافر و کامل در دایره مؤتلفه ؛ بحور هزج و رجز و رمل در دایره مُجْتَلِبه ؛ بحور منْسَرِح و خفیف و مضارع و مُقْتَضَب و سریع و مُجْتَث در دایره مشتبهه؛ بحر متقارب در دایره مُتَّفقه .
← نظر اخفش اوسط
بعدها اخفش اوسط (متوفی ۲۲۰ یا ۲۲۱)، شاگرد خلیل و استاد سیبویه، بحر متدارک را نیز از دایره متفقه بیرون آورد.
← مصراع اساس دوایر
مصراعهای اساس این دوایر و شکل آنها در برخی از کتب عروضیان متفاوت است، لیکن ساختار اصلی آنها با آنچه گفته آمد، دقیقاً مطابقت دارد. عروضیان ایرانی، از دایره مشتبهه در حدود سیواند بحر استخراج کرده بودند که جز بحرهای غریب (یا جدید)، قریب و مشاکل، بحور دیگر مطبوع طبع شاعران واقع نشده است: بحر غریب (یا جدید)، چنانچه در دایره مشتبهه، مصراع اساس آن چنین باشد: «ده به من ده تو بتاهم یک باربا»؛ بحر قریب، هرگاه مصراع اساس چنین قرار گیرد: «به من ده تو بتا هم یک بار باده»؛ بحر مشاکل، اگر مصراع مربوط چنین باشد: «بار باده به من ده تو بتاهم یک».
← دیدگاه شمسقیس رازی
شمس قیس رازی دو دایرة مختلفه و مؤتلفه را، بدان سبب که مشتمل بر بحور خاص شعر عرب است، کنار مینهد و با پذیرش ۳بحر از بحور مستحدث غریب (یا جدید)، قریب و مشاکل، جمعاً ۱۴بحر از ۱۹بحر مشهور را در ۴دایره قرار میدهد، بدین سان:
۱.دایره مؤتلفه: شامل بحرهای هزج، رجز و رمل، با اساس قرار دادن این مصراع: «دلا بس چند از این سودای آن دلدار پروردن».
۲.دایره مختلفه: مشتمل بر بحرهای منسرح، مضارع، مقتضب و مجتث، با اساس قرار دادن این مصراع: «باز زمن دل ربود باز زمن رخ نهفت».
۳.دایره منتزعه: شامل بحرهای سریع، غریب (یا جدید)، قریب، خفیف و مشاکل، بر اساس این مصراع: «رو که ربودی زدلم صبر باز».
۴.دایره متفقه: شامل دو بحر متقارب و متدارک، بر اساس این مصراع: «مکن بر من ای ماهروی این ستمها».
شمس قیس رازی در دو دایره مختلفه و منتزعه، ارکان سالم را نیاورده، زیرا بر آن است که در بحور این دو دایره شعر عذب به صورت سالم سروده نشده است بنابراین، برای هر یک از بحور این دو دایره، یکی از اوزان مزاحف بحر مربوط به آن را که بیشتر مورد استقبال شاعران واقع شده، مطرح کرده است.
← دوایر دیگر عروضیان ایرانی
بعدها عروضیان ایرانی دوایر دیگری برای بحور خاص فارسی یا بحور مشترکی که به گونهای خاص و متفاوت با گونههای عربی سروده شده، وضع کردند.
گونههای شعر ایرانی و شعر عرب
[ویرایش]گونههای شعری ایرانیان با گونههای شعر عرب، تفاوت دارد.
بعضی آهنگها، مانند قریب و مشاکل و غریب (جدید)، خاص شعر فارسی است و در عربی کاربردی ندارد، و بعضی دیگر میان شعر فارسی و عربی مشترک است همچون هزج و رجز و رمل و مُنْسَرح و مضارع و خفیف و مُقْتَضَب و مُجْتَث و سریع و متقارب و متدارک، و بعضی خاص شعر عرب است مانند طویل و مدید و بسیط.
این اختلاف، ناشی از ویژگیهای زبانی، شعری و احساسی دو زبان آریایی فارسی و سامی عربی است.
دوایر ویژه شعر فارسی
[ویرایش]از اینرو عروضیان ایرانی، متناسب با ویژگیهای زبان و شعر فارسی، چهار دایره، ویژه شعر فارسی، ابداع کردند.
← نظر قیس رازی
از جمله شمس قیس رازی بحور هزج و رجز و رمل را در دایره مؤتلفه؛ بحور منسرح، مضارع، مقتضب، مجتث را در دایره مختلفه؛ بحور سریع، غریب، قریب، خفیف و مشاکل را در دایره منتزعه؛ و بحور متقارب و متدارک را در دایره متفقه قرار میدهد.
← نظر خواجه نصیر
خواجه نصیرالدین طوسی، بحور هزج و رجز و رمل را در دایره مُجْتَلبه؛ بحور سریع، قریب، منسرح و خفیف، مضارع، مقتضب و مجتث را در دایره مشتبهه ؛ بحور وافر و کامل را در دایره مؤتلفه؛ و بحور طویل و مدید و بسیط را در دایره مختلفه قرار میدهد.
فهرست منابع
[ویرایش](۱) ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد، تحقیق ماللهند، ج ۱، ترجمه منوچهر صدوقی سها، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۲) بهار، محمدتقی، سبک شناسی، چاپ علینقی محمودی بختیاری، تهران ۱۳۴۲ ش.
(۳) حمیدی شیرازی، مهدی، عروض حمیدی، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۴)خانلری، پرویز، وزن شعر فارسی، تهران ۱۳۶۷ ش.
(۵) دمامینی، محمد بن ابیبکر، العیون الغامزة علی خبایا الرامزة، قاهره (بی تا).
(۶) محمود بن عمر زمخشری، القسطاس المستقیم فی علم العروض، بغداد ۱۹۶۹.
(۷) شمس قیس، محمد بن قیس، کتاب المعجم فی معاییرالاشعارالعجم، تصحیح محمد بن عبدالوهاب قزوینی، چاپ مدرس رضوی، تهران (۱۳۳۸ ش).
(۸) علی اشرف صادقی، تکوین زبان فارسی، تهران ۱۳۵۷ ش.
(۹) فرزاد، مسعود، مبنای ریاضی عروض فارسی، (تهران، بی تا).
(۱۰) کریستنسن، آرتور امانوئل، کارنامه شاهان در روایات ایران باستان، ترجمه باقر امیرخانی و بهمن سرکاراتی، تبریز ۱۳۵۰ ش.
(۱۱) نجفی، ابوالحسن، «درباره طبقهبندی وزنهای شعر فارسی»، آشنائی با دانش، ش ۷ (۱۳۵۹ ش).
(۱۲)طوسی، محمد بن حسن، معیارالاشعار در عروض و قوافی، چاپ محمد فشارکی و جمشید مظاهری، چاپ عکسی، اصفهان ۱۳۶۳ ش.
(۱۳) وحیدیان کامیار، تقی، بررسی منشأ وزن شعر فارسی، مشهد ۱۳۷۰ ش.
(۱۴) وزیری، علینقی، «اصلاحات ادبی»، مهر، ش ۱۰، سال ۵ (اسفند ۱۳۱۶)، ص ۹۵۲ـ۹۶۴.
(۱۵) وزیری، علینقی، «اصلاحات ادبی»، مهر، ش ۱۱، سال ۵ (فروردین ۱۳۱۷)، ص ۱۰۸۷-۱۰۹۹؛
پانویس
[ویرایش]۱. | ↑ طوسی، محمد بن حسن، معیار الاشعار در عروض و قوافی، ج۱، ص۱۱، چاپ محمد فشارکی و جمشید مظاهری، چاپ عکسی، اصفهان ۱۳۶۳ ش. |
۲. | ↑ طوسی، محمد بن حسن، معیار الاشعار، ج۱، ص۱۱، به کوشش محمد فشارکی و جمشید مظاهری، انتشارات سهروردی. |
۳. | ↑ ابن رشیق، حسن، العمدة، ج۱، ص۳۰۲- ۳۰۴، به کوشش محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت، ۱۴۰۱ق/ ۱۹۸۱م. |
۴. | ↑ سکاکی، یوسف، مفتاح العلوم، ج۱، ص۵۱۸ -۵۱۹، به کوشش نعیم زرزور، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م. |
۵. | ↑ قیس رازی، شمس، المعجم، ج۱، ص۴۹، به کوشش سیروس شمیسا، تهران، ۱۳۷۳ش. |
۶. | ↑ دمامینی، محمد، العیون الفاخرة علی خبایا الرامزة، ج۱، ص۲۱، قاهره، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م. |
۷. | ↑ میرزا، نجفقلی، درة نجفی، ج۱، ص۱۱، به کوشش حسین آهی، تهران، ۱۳۵۵ش. |
۸. | ↑ بیرونی، ابوریحان، تحقیق ماللهند، ص۱۰۱_۱۱۶، ترجمة منوچهر صدوقی سها، تهران، مؤسسة مطالعات و تحقیقات فرهنگی. |
۹. | ↑ خانلری، پرویز، وزن شعر فارسی، ج۱، ص۸۳ -۸۹، تهران، ۱۳۵۴ش. |
۱۰. | ↑ فرزاد، مسعود، مبنای ریاضی عروض فارسی، ج۱، ص۲۶-۲۹، تهران، ۱۳۴۵ش. |
۱۱. | ↑ خلوصی، صفا، مقدمه بر القسطاس المستقیم فی علم العروض زمخشری، ج۱، ص۱۴- ۱۵، به کوشش بهیجه باقر حسینی، بغداد، ۱۹۶۹م. |
۱۲. | ↑ شمیسا، سیروس، آشنایی با عروض و قافیه، ج۱، ص۱۱، تهران، ۱۳۶۶ش. |
۱۳. | ↑ شمیسا، سیروس، آشنایی با عروض و قافیه، ج۱، ص۷۵، تهران، ۱۳۶۶ش. |
۱۴. | ↑ وحیدیان کامیار، تقی، بررسی منشا وزن شعر فارسی، ج۱، ص۳۱- ۳۵، تهران، ۱۳۷۰ش. |
۱۵. | ↑ فشارکی، محمد، مقدمه بر عروض سیفی و (هم)، ج۱، ص۱۷- ۱۸. |
۱۶. | ↑ کابلی، ایرج، وزن شناسی و عروض، ج۱، ص۳۶۵- ۳۶۶، تهران، ۱۳۷۶ش. |
۱۷. | ↑ شمس قیس، محمد بن قیس، کتاب المعجم فی معاییرالاشعارالعجم، ج۱، ص۷۶، تصحیح محمد بن عبدالوهاب قزوینی، چاپ مدرس رضوی، تهران (۱۳۳۸ ش). |
۱۸. | ↑ دمامینی، محمد بن ابیبکر، العیون الغامزة علی خبایا الرامزة، ج۱، ص۲۲، قاهره (بی تا). |
۱۹. | ↑ قیس رازی، شمس، المعجم، ج۱، ص ۸۸، به کوشش سیروس شمیسا، تهران، ۱۳۷۳ش. |
۲۰. | ↑ تهانوی، محمد اعلی، کشاف اصطلاحات الفنون، ج۱، ص۱۱۷، به کوشش مولوی محمد وجیه و دیگران، کلکته، ۱۸۶۲م. |
۲۱. | ↑ قیس رازی، شمس، المعجم، ج۱، ص۴۹_ ۵۰، به کوشش سیروس شمیسا، تهران، ۱۳۷۳ش. |
۲۲. | ↑ قیس رازی، شمس، المعجم، ج۱، ص۵۳، به کوشش سیروس شمیسا، تهران، ۱۳۷۳ش. |
۲۳. | ↑ ابن رشیق، حسن، العمدة، ج۱، ص۳۰۲- ۳۰۴، به کوشش محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت، ۱۴۰۱ق/ ۱۹۸۱م. |
۲۴. | ↑ سکاکی، یوسف، مفتاح العلوم، ج۱، ص۵۱۹، به کوشش نعیم زرزور، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م. |
۲۵. | ↑ طوسی، محمد بن حسن، معیار الاشعار، ج۱، ص۱۰_ ۱۱، به کوشش محمد فشارکی و جمشید مظاهری، انتشارات سهروردی. |
۲۶. | ↑ آملی، محمد، نفائس الفنون، ج۱، ص۱۳۰، به کوشش ابوالحسن شعرانی، تهران، ۱۳۷۷ق. |
۲۷. | ↑ دمامینی، محمد، العیون الفاخرة علی خبایا الرامزة، ج۱، ص۲۲، قاهره، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م. |
۲۸. | ↑ جامی، عبدالرحمان، بهارستان و رسائل، ص۲۳۶، به کوشش اعلاخان افصح زاد و دیگران، تهران، ۱۳۷۹ش. |
۲۹. | ↑ جامی، عبدالرحمان، بهارستان و رسائل، ص۲۴۲_۲۴۳، به کوشش اعلاخان افصح زاد و دیگران، تهران، ۱۳۷۹ش. |
۳۰. | ↑ عروض سیفی و قافیة جامی، ج۱، ص۳۲، به کوشش محمد فشارکی، تهران، ۱۳۷۲ش. |
۳۱. | ↑ قیس رازی، شمس، المعجم، ج۱، ص۵۰، به کوشش سیروس شمیسا، تهران، ۱۳۷۳ش. |
۳۲. | ↑ عروض سیفی و قافیة جامی، ج۱، ص۳۲، به کوشش محمد فشارکی، تهران، ۱۳۷۲ش. |
۳۳. | ↑ میرزا، نجفقلی، درة نجفی، ج۱، ص۱۲، به کوشش حسین آهی، تهران، ۱۳۵۵ش. |
۳۴. | ↑ قیس رازی، شمس، المعجم، ج۱، ص ۵۰ -۵۱، به کوشش سیروس شمیسا، تهران، ۱۳۷۳ش. |
۳۵. | ↑ طوسی، محمد بن حسن، معیار الاشعار، ج۱، ص۱۰، به کوشش محمد فشارکی و جمشید مظاهری، انتشارات سهروردی. |
۳۶. | ↑ شاه حسینی، ناصرالدین، شناخت شعر، ج۱، ص۳۲، تهران، ۱۳۶۷ش. |
۳۷. | ↑ قیس رازی، شمس، المعجم، ج۱، ص۸۱ - ۱۰۶، به کوشش سیروس شمیسا، تهران، ۱۳۷۳ش. |
۳۸. | ↑ طوسی، محمد بن حسن، معیار الاشعار، ج۱، ص۱۲، به کوشش محمد فشارکی و جمشید مظاهری، انتشارات سهروردی. |
۳۹. | ↑ عروض سیفی و قافیة جامی، ج۱، ص۳۳، به کوشش محمد فشارکی، تهران، ۱۳۷۲ش. |
۴۰. | ↑ طوسی، محمد بن حسن، معیار الاشعار، ج۱، ص ۱۵، به کوشش محمد فشارکی و جمشید مظاهری، انتشارات سهروردی. |
۴۱. | ↑ قیس رازی، شمس، المعجم، ج۱، ص ۹۱، به کوشش سیروس شمیسا، تهران، ۱۳۷۳ش. |
۴۲. | ↑ قیس رازی، شمس، المعجم، ج۱، ص۸۸، به کوشش سیروس شمیسا، تهران، ۱۳۷۳ش. |
۴۳. | ↑ شمیسا، سیروس، آشنایی با عروض و قافیه، ج۱، ص۱۷_ ۱۸، تهران، ۱۳۶۶ش. |
۴۴. | ↑ قیس رازی، شمس، المعجم، ج۱، ص۵۶، به کوشش سیروس شمیسا، تهران، ۱۳۷۳ش. |
۴۵. | ↑ قیس رازی، شمس، المعجم، ج۱، ص۹۳_ ۹۵، به کوشش سیروس شمیسا، تهران، ۱۳۷۳ش. |
۴۶. | ↑ نجفی، ابوالحسن، «دربارة طبقه بندی وزنهای شعر فارسی»، ج۱، ص۵۹۵، آشنایی با دانش، تهران، ۱۳۵۹ش. |
۴۷. | ↑ وزیری، علینقی، «اصلاحات ادبی»، ج۱، ص۹۵۳، مهر، تهران، ۱۳۱۶- ۱۳۱۷ش، س۵، شم ۱۰ و ۱۱. |
۴۸. | ↑ وزیری، علینقی، «اصلاحات ادبی»، ج۱، ص۹۶۰-۹۶۱، مهر، تهران، ۱۳۱۶- ۱۳۱۷ش، س۵، شم ۱۰ و ۱۱. |
۴۹. | ↑ وزیری، علینقی، «اصلاحات ادبی»، ج۱، ص۱۰۸۷-۱۰۸۹، مهر، تهران، ۱۳۱۶- ۱۳۱۷ش، س۵، شم ۱۰ و ۱۱. |
۵۰. | ↑ وزیری، علینقی، «اصلاحات ادبی»، ج۱، ص۱۰۸۷. |
۵۱. | ↑ خانلری، پرویز، وزن شعر فارسی، ج۱، ص۱۶۵، تهران ۱۳۶۷ ش. |
۵۲. | ↑ خانلری، پرویز، وزن شعر فارسی، ج۱، ص۱۷۵-۱۷۹، تهران ۱۳۶۷ ش. |
۵۳. | ↑ خانلری، پرویز، وزن شعر فارسی، ج۱، ص۱۶۰، تهران ۱۳۶۷ ش. |
۵۴. | ↑ خانلری، پرویز، وزن شعر فارسی، ج۱، ص۱۵۸، تهران ۱۳۶۷ ش. |
۵۵. | ↑ خانلری، پرویز، وزن شعر فارسی، ج۱، ص۱۶۱، تهران ۱۳۶۷ ش. |
۵۶. | ↑ خانلری، پرویز، وزن شعر فارسی، ج۱، ص۱۸۴، تهران ۱۳۶۷ ش. |
۵۷. | ↑ خانلری، پرویز، وزن شعر فارسی، ج۱، ص۱۸۵، تهران ۱۳۶۷ ش. |
۵۸. | ↑ فرزاد، مسعود، مبنای ریاضی عروض فارسی، ج۱، ص۸، (تهران، بی تا). |
۵۹. | ↑ فرزاد، مسعود، مبنای ریاضی عروض فارسی، ج۱، ص۱۸، (تهران، بی تا). |
۶۰. | ↑ فرزاد، مسعود، مبنای ریاضی عروض فارسی، ج۱، ص۱۸، (تهران، بی تا). |
۶۱. | ↑ نجفی، ابوالحسن، «درباره طبقهبندی وزنهای شعر فارسی»، ج۱، ص۶۰۰، آشنائی با دانش، ش ۷ (۱۳۵۹ ش). |
۶۲. | ↑ نجفی، ابوالحسن، «درباره طبقهبندی وزنهای شعر فارسی»، ج۱، ص۶۰۲، آشنائی با دانش، ش ۷ (۱۳۵۹ ش). |
۶۳. | ↑ مهدی حمیدی شیرازی، عروض حمیدی، ج۱، ص۳۵ـ۳۹، تهران ۱۳۶۳ ش. |
۶۴. | ↑ حمیدی، مهدی، عروض، ج۱، ص ۹-۲۷، تهران، ۱۳۴۲ش. |
۶۵. | ↑ حمیدی، مهدی، عروض، ج۱، ص۳۵- ۳۶، تهران، ۱۳۴۲ش. |
۶۶. | ↑ حمیدی، مهدی، عروض، ج۱، ص۳۷-۳۹، تهران، ۱۳۴۲ش. |
۶۷. | ↑ علینقی وزیری، «اصلاحات ادبی»، ج۱، ص۱۰۸۸، مهر، ش ۱۱، سال ۵ (فروردین ۱۳۱۷)، ص ۱۰۸۷-۱۰۹۹. |
۶۸. | ↑ نجفی، ابوالحسن، «دربارة طبقه بندی وزنهای شعر فارسی»، ج۱، ص۵۹۱، آشنایی با دانش، تهران، ۱۳۵۹ش. |
۶۹. | ↑ نجفی، ابوالحسن، «دربارة طبقه بندی وزنهای شعر فارسی»، ج۱، ص۵۹۶، آشنایی با دانش، تهران، ۱۳۵۹ش. |
۷۰. | ↑ نجفی، ابوالحسن، «دربارة طبقه بندی وزنهای شعر فارسی»، ج۱، ص۵۹۷ - ۶۰۵، آشنایی با دانش، تهران، ۱۳۵۹ش. |
۷۱. | ↑ کابلی، ایرج، وزن شناسی و عروض، ج۱، ص ۷۵-۱۱۱، تهران، ۱۳۷۶ش. |
۷۲. | ↑ کابلی، ایرج، وزن شناسی و عروض، ج۱، ص ۱۱۵-۱۱۹، تهران، ۱۳۷۶ش. |
۷۳. | ↑ کابلی، ایرج، وزن شناسی و عروض، ج۱، ص۱۱۳-۱۲۷، تهران، ۱۳۷۶ش. |
۷۴. | ↑ علینقی وزیری، «اصلاحات ادبی»، ج۱، ص۹۶۴، مهر، ش ۱۰، سال ۵ (اسفند ۱۳۱۶)، ص ۹۵۲ـ۹۶۴. |
۷۵. | ↑ قیس رازی، شمس، المعجم، ج۱، ص ۱۷۰، به کوشش سیروس شمیسا، تهران، ۱۳۷۳ش. |
۷۶. | ↑ قیس رازی، شمس، المعجم، ج۱، ص ۱۷۰-۱۷۷، به کوشش سیروس شمیسا، تهران، ۱۳۷۳ش. |
۷۷. | ↑ قیس رازی، شمس، المعجم، ج۱، ص۱۷۱، به کوشش سیروس شمیسا، تهران، ۱۳۷۳ش. |
۷۸. | ↑ قیس رازی، شمس، المعجم، ج۱، ص۱۷۰، به کوشش سیروس شمیسا، تهران، ۱۳۷۳ش. |
۷۹. | ↑ ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد، تحقیق ماللهند، ج۱، ص۱۰۱-۱۱۶، ج ۱، ترجمه منوچهر صدوقی سها، تهران ۱۳۶۲ ش. |
۸۰. | ↑ خانلری، پرویز، وزن شعر فارسی، ج۱، ص۸۳-۸۹، تهران ۱۳۶۷ ش. |
۸۱. | ↑ بهار، محمدتقی، سبک شناسی، ج۱، ص۵، چاپ علینقی محمودی بختیاری، تهران ۱۳۴۲ ش. |
۸۲. | ↑ کریستنسن، آرتور امانوئل، کارنامه شاهان در روایات ایران باستان، ج۱، ص۳۷-۳۹، ترجمه باقر امیرخانی و بهمن سرکاراتی، تبریز ۱۳۵۰ ش. |
۸۳. | ↑ وحیدیان کامیار، تقی، بررسی منشأ وزن شعر فارسی، ج۱، ص۳۴، مشهد ۱۳۷۰ ش. |
۸۴. | ↑ بهار، محمدتقی، سبک شناسی، ج۱، ص۱۲ـ۳۲، چاپ علینقی محمودی بختیاری، تهران ۱۳۴۲ ش. |
۸۵. | ↑ صادقی، علیاشرف، تکوین زبان فارسی، ج۱، ص۱۳۱، تهران ۱۳۵۷ ش. |
۸۶. | ↑ وحیدیان کامیار، تقی، بررسی منشأ وزن شعر فارسی، ج۱، ص۴۰، مشهد ۱۳۷۰ ش. |
۸۷. | ↑ طوسی، محمد بن حسن، معیار الاشعار، ج۱، ص۱۲، به کوشش محمد فشارکی و جمشید مظاهری، انتشارات سهروردی. |
۸۸. | ↑ طوسی، محمد بن حسن، معیار الاشعار، ج۱، ص۱۲، به کوشش محمد فشارکی و جمشید مظاهری، انتشارات سهروردی. |
۸۹. | ↑ شمس قیس، محمد بن قیس، کتاب المعجم فی معاییرالاشعارالعجم، ج۱، ص۶۸-۷۵، تصحیح محمد بن عبدالوهاب قزوینی، چاپ مدرس رضوی، تهران (۱۳۳۸ ش). |
۹۰. | ↑ طوسی، محمد بن حسن، معیارالاشعار در عروض و قوافی، ج۱، ص۱۲ـ۱۵، چاپ محمد فشارکی و جمشید مظاهری، چاپ عکسی، اصفهان ۱۳۶۳ ش. |
۹۱. | ↑ طوسی، محمد بن حسن، معیار الاشعار، ج۱، ص۱۲-۱۴، به کوشش محمد فشارکی و جمشید مظاهری، انتشارات سهروردی. |
۹۲. | ↑ قیس رازی، شمس، المعجم، ج۱، ص۸۱ -۸۷، به کوشش سیروس شمیسا، تهران، ۱۳۷۳ش. |
۹۳. | ↑ میرزا، نجفقلی، درة نجفی، ج۱، ص۴۰، به کوشش حسین آهی، تهران، ۱۳۵۵ش. |
۹۴. | ↑ خانلری، پرویز، ج۱، ص۱۷، وزن شعر فارسی، تهران، ۱۳۵۴ش. |
۹۵. | ↑ قیس رازی، شمس، المعجم، ج۱، ص۱۰۲، به کوشش سیروس شمیسا، تهران، ۱۳۷۳ش. |
۹۶. | ↑ قیس رازی، شمس، المعجم، ج۱، ص ۱۰۴- ۱۰۶، به کوشش سیروس شمیسا، تهران، ۱۳۷۳ش. |
۹۷. | ↑ قیس رازی، شمس، المعجم، ج۱، ص ۱۰۴، به کوشش سیروس شمیسا، تهران، ۱۳۷۳ش. |
۹۸. | ↑ شمس قیس، محمد بن قیس، کتاب المعجم فی معاییرالاشعارالعجم، ج۱، ص۹۶، تصحیح محمد بن عبدالوهاب قزوینی، چاپ مدرس رضوی، تهران (۱۳۳۸ ش). |
۹۹. | ↑ طوسی، محمد بن حسن، معیارالاشعار در عروض و قوافی، ج۱، ص۱۲ـ ۱۵، چاپ محمد فشارکی و جمشید مظاهری، چاپ عکسی، اصفهان ۱۳۶۳ ش. |
منابع
[ویرایش]