از چشم تو به منظره ی روشنی دری ست

صبحی که با تو صبح شود صبح دیگری ست


روشن شده ست چشم جهان از نگاه تو

ای آنکه در نگاه تو از مهر منظری ست


گاهی به آفتاب اگر خیره می شوی

این هم عنایتی ست که از ذره پروری ست


در حلقه ی سماع نگاهت جهان خوشست

چرخی بزن که رقص تو را زهره،مشتری ست


هر دفتری که از تو نگوید سیاهه است

هر مصرعی که وصف تو را گفته دفتریست


با بیکران چشم تو ای آیه ی غزل

ما را چه احتیاج به مضمون دیگری ست


رضا طهماسبی